کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آهار
/'āhār/
معنی
مادهای مرکب از نشاسته، کتیرا، و مانند آن که به پارچه یا کاغذ میزنند تا محکم، سفت و براق شود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرداخت، جلا
فعل
بن گذشته: آهار زد
بن حال: آهار زن
دیکشنری
size, sizing, starch
-
جستوجوی دقیق
-
آهار
واژگان مترادف و متضاد
پرداخت، جلا
-
آهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آهر› 'āhār مادهای مرکب از نشاسته، کتیرا، و مانند آن که به پارچه یا کاغذ میزنند تا محکم، سفت و براق شود.
-
آهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'āhār گلی درشت و پُربرگ به رنگهای مختلف سفید، زرد، سرخ کمرنگ. بلندی بوتهاش به نیممتر میرسد. آن را در باغچهها میکارند و گیاه یکساله است.
-
آهار
فرهنگ فارسی معین
( اِ.)مایعی که از نشاسته یا کتیرا درست می کنند و به پارچه می زنند تا سفت و براق شود.
-
آهار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گیاهی از تیرة مرکبان جزو دستة پیوسته گلبرگ ها که اصل آن از مکزیک است و دارای گونه های متعدد زینتی است .
-
آهار
لغتنامه دهخدا
آهار. (اِ) چیزی از نشاسته یا کتیرا یا صمغ و یالعاب خطمی و مانند آن که جامه و کاغذ و جز آن را بدان آغارند تا شخ ّ و محکم شود یا صیقل و مهره گیرد. شو. شوی . شوربا. پَت . خورش . آش . آش جامه . پالوده . بَت . آهر. تانه . بخیر. آغار. لعاب . و فعل آن آهارد...
-
آهار
لغتنامه دهخدا
آهار. (اِخ )نام گردنه ای میان شهرستانک و رودبار در ایالت تهران . || نام دره ای در ناحیه ٔ رودبار طهران و نام قریه ای در آن درّه در نزدیک قریه ٔ اوشان ، و در این دره معادن سنگ گچ فراوانست . || نام یکی از آب راهه های جاجرود که در اوشان بجاجرود پیوندد.
-
آهار
لهجه و گویش گنابادی
ahar در گویش گنابادی یعنی یقه ی پیراهن
-
واژههای مشابه
-
اهار
لغتنامه دهخدا
اهار. [ اَ ] (اِ) پالوده که بر کاغذ و شوربائی که بر جامه مالند. (برهان ) (هفت قلزم ). آهار پالوده ای که بر کاغذ و جامه مالند. (ناظم الاطباء). آشی که بر کاغذ و جامه دهند که سبب قوت آنها شود. (آنندراج ). و رجوع به آهار شود.- اهار زدن ؛ پالوده و شوربا ...
-
اهار
دیکشنری فارسی به عربی
نشا
-
گل آهار
لغتنامه دهخدا
گل آهار. [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گلی است با ساق باریک و تا یک گز ساق آن بر شود و گلها به رنگهای مختلف دهد. رجوع به آهار شود.
-
آهار مهره
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) (اِمر.) آهار زدن و با مهره روشن و صیقلی کردن .
-
آهار زدن
لغتنامه دهخدا
آهار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) آهاردن .
-
آهار کردن
لغتنامه دهخدا
آهار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهاردن .