کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آن کجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آن سرا
لغتنامه دهخدا
آن سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) آن سرای . آخرت . سرای دیگر. عُقبا. مقابل این سرای ، دنیا : پناه روانست دین از نهادکلید بهشت و ترازوی داددرِ رستگاری ورا از خدای ره توبه و توشه ٔ آن سرای .اسدی .
-
آن سری
لغتنامه دهخدا
آن سری . [ س َ ] (ص نسبی ) عقبائی . اُخرَوی . آخرتی . || خدائی . الهی . غیبی . مقابل این سری : باشم گستاخ وار با تو که لاشی کندصد گنه این سری یک نظر آن سری . سنائی .سری دارم چو حافظ مست لیکن بلطف آن سری امّیدوارم .حافظ.
-
آن سو
لغتنامه دهخدا
آن سو. (اِ مرکب ، ق مرکب ) آن سوی . آن طرف . مقابل این سوی .
-
آن کس
لغتنامه دهخدا
آن کس . [ ک َ ] (صفت + ضمیر مبهم ) آن آدمی . آن شخص ، به معنی «مَن » عرب : چنین گفت آن کس که پیروز گشت سر بخت او گیتی افروز گشت ... فردوسی .که اسفندیار از بنه خود مبادنه آن کس بگیتی کز اوهست شاد. فردوسی .و شریف آن کس تواند بود که خسروان روزگار وی را ...
-
آن کسی
لغتنامه دهخدا
آن کسی . [ ک َ ] (صفت + ضمیر مبهم ) آن آدمی : بشیر آن کسی را که بودی نیازبدان خواسته دست بردی فراز. فردوسی .ترا آفرین از فریدون گردبزرگ آن کسی کو نداردْش خرد. فردوسی .بزرگ آن کسی کو بگفتار راست زبان را بیاراست و کژّی نخواست .فردوسی .
-
از آن
لغتنامه دهخدا
از آن . [ اَ ] (حرف اضافه + صفت / ضمیر) مِنْه ُ. از او. از وی : زن پیر رفت و می آورد و جام از آن جام فرهاد شد شادکام . فردوسی .آن که برهم زن جمعیت ما شد یارب تو پریشانتر از آن زلف پریشانش کن . ؟و رجوع به آن شود. || از آن کس . || من جمله . من ذلک : و ...
-
اسه آن
لغتنامه دهخدا
اسه آن . [ اُ س ِ ] (اِخ ) یا اُک ِآنْس در اساطیر یونانی ، رب النوع دریا، ارشد تیتانها، پسر اورانُس و گاءِآ.
-
ان یفعل
لغتنامه دهخدا
ان یفعل . [ اَ ی َ ع َ ] (ع فعل ) (اصطلاح فلسفی و منطقی ) یکی از مقولات عشر ارسطو. و آن بودن چیزی است مؤثر در غیر، همچون قاطع مادام که قطع میکند. (تعریفات سید جرجانی ) (نفایس الفنون ). در برابر ان ینفعل . فعل در فلسفه یکی از مقولات نه گانه ٔ عرضی اس...
-
ان ینفعل
لغتنامه دهخدا
ان ینفعل . [ اَ ی َ ف َ ع ِ ](ع فعل ) (اصطلاح فلسفی و منطقی ) انفعال یکی از مقولات عشر. و آن بودن چیزی است متأثر و منفعل از غیر، همچو منقطع مادام که منقطع شود. (نفایس الفنون ) (تعریفات سید جرجانی ). مقابل ان یفعل . انفعال یا ان ینفعل یکی از مقولات ن...
-
پانتال ان
لغتنامه دهخدا
پانتال ان . [ ل ِ اُ ] (اِخ ) (قدیس ...) یکی از پیشوایان مسیحی . مولد نیکومدیاوی شغل طبابت می ورزید و در دوره ٔ حکومت دیوکلسین درجه ٔ شهادت یافت . وفات او در حدود 303 م . است و ذکران وی بروز 27 یولیه است .
-
پانته ان
لغتنامه دهخدا
پانته ان . [ ت ِ اُ ] (اِخ ) هیکل مشهور که تقریباً در وسط میدان مارس شهر روم واقع است و بدانجا همه ٔ ارباب انواع را عبادت می کردند و ویپ سانیوس آگریپ پا آنرا با آجر و روپوش مرمر بنا کرد.
-
پانته ان
لغتنامه دهخدا
پانته ان . [ ت ِ اُ ] (اِخ ) بنای مشهوری بپاریس در میدانی بهمین نام در محل بنای قدیم «سنت ژِنه ویو» از 1754م . (1167 هَ . ق .) تا 1780م . (1193 هَ . ق .) بدست معمار موسوم به سوفلو به سبک یونانی جدید ساخته شده است و بر فراز آن گنبدیست به ارتفاع 80 گز....
-
په آن
لغتنامه دهخدا
په آن . [ پ ِ ] (اِخ ) (ژول ) جراح فرانسوی . مولد ماربوئه (اور - اِ - لوار) (1830 - 1898 م .).
-
په آن
لغتنامه دهخدا
په آن . [ پ ِ ] (اِخ ) در باستان شناسی یونان سرودی به افتخار آپولون رب النوع سرود جنگ و پیروزی .
-
په ان
لغتنامه دهخدا
په ان . [ پ ِ اُ ] (اِخ ) پزشک خدایان . وی «مارس » را که بدست «دیوبد» مجروح شده بود، معالجه کرد.