کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آنوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کیانوش
فرهنگ نامها
کیانوش نام یکی از شخصیتهای اساطیری ایران در شاهنامهی فردوسی است. او پسر آبتین و فَرانک، و یکی از دو برادر فریدون بود که او را در پیروزی بر ضحاک یاری کرد: برادر دو بودش دو فرخ همال ازو هر دو آزاده مهتر به سال یکی بود ازیشان کیانوش نام دگر نام...
-
کیانوش
واژهنامه آزاد
کیانوش نام یکی از شخصیتهای اساطیری ایران در شاهنامهی فردوسی است. او پسر آبتین و فَرانک، و یکی از دو برادر فریدون بود که او را در پیروزی بر ضحاک یاری کرد: برادر دو بودش دو فرخ همال ازو هر دو آزاده مهتر به سال یکی بود ازیشان کیانوش نام دگر نام...
-
متوشلخ
لغتنامه دهخدا
متوشلخ . [ م َ ش َ / م َ ش َ ل َ ] (اِخ ) پسر اخنوخ بن ادریس بن ماردبن مهلائیل قینان بن انوش بن شیث بن آدم است . جد نوح نبی . (یادداشت ، بخط مرحوم دهخدا). ابن ادریس علیه السلام . (حبیب السیر). جد چهلم حضرت نبویست . (الانساب سمعانی ) : اخنوخ که ادریس ...
-
عدنان
لغتنامه دهخدا
عدنان . [ ع َ ] (اِخ ) نام یکی از اجداد حضرت رسول است که بسیار فصیح بود. (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). در غیاث است که نام یکی از اجداد حضرت رسول است که بغایت فصیح بودند و نسبت عربان تا بعدنان بالاتفاق بثبوت میرسیده . (غیاث اللغات ). نسبت وی را چنین ذکر ک...
-
ساسان
لغتنامه دهخدا
ساسان . (اِخ ) ابن فشافشاه بن جوهر شهریار فارس بن ساسان بن بهمن . مؤلف فارسنامه (ابن بلخی ) نام وی را در سلسله ٔ نسب بیست و پنجمین پادشاه ساسانی که بعد از شهربراز (بسال 629 م .) بر تخت نشست آورده و نسب او چنین است : خرهان بن ارسلان بن باینجوربن مازب...
-
کرکوی
لغتنامه دهخدا
کرکوی . [ ک َ ] (اِخ ) (آتش ...) آتش کرکویه . آتشگاهی بوده است در سیستان و معبد جای گرشاسب که مردمان به امید برکات آنجا می شدند و دعا می کردند و مستجاب می شد. در نبرد میان کیخسرو و افراسیاب کیخسرو آنجا شد وپلاس پوشید و دعا کرد ایزدتعالی آنجا روشنایی ...
-
ادد
لغتنامه دهخدا
ادد. [ اُ دَ ] (اِخ ) ابن قینان . چهل ودومین جدّ رسول اکرم صلی اﷲ علیه و آله . (انساب سمعانی ص 4). و برخی نسب وی را تا آدم چنین آورده اند: همیسعبن مقوم بن تارخ بن سرح بن حمل بن قیداربن شالخ بن ارفحشدبن سام بن نوح بن لامک بن مثوشلخ بن اخنوخ بن ادریس ب...
-
شیث
لغتنامه دهخدا
شیث . [ ش َ ] (اِخ ) نام پیغمبر که پسر آدم (ع ) بود. (غیاث اللغات ). فرزند آدم (ع )، وصی پدر و ولیعهد اوست و اول کسی که کعبه را بگل و سنگ بنا کرده و پنجاه صحیفه بر وی نازل شد و هفتصدودوازده سال زندگی کرد. بعد فوت در غار بوقبیس مدفون گشت . (منتهی الار...
-
اخنوخ
لغتنامه دهخدا
اخنوخ . [ اَ ] (اِخ ) خنوخ . گویند همان ادریس است و صحف او سی صحیفه بوده است . (ابن الندیم ). نام ادریس علیه السلام . (مجمل التواریخ والقصص ص 89، 183، 228، 288 و 432) (سروری ) (برهان ) (فرهنگ خطی ). قفطی در تاریخ الحکماء آرد: و هو [ ادریس ] عندالعبرا...
-
لامک
لغتنامه دهخدا
لامک . [ م َ ] (اِخ ) لمک . نام پدر نوح علیه السلام . (منتهی الارب ). لامخ . نام پسر متوشلخ بن اخنوخ بن ادریس بن ماردبن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم . صاحب عقدالفرید ذیل عنوان «اصل الغناء و معدنه » لامک را پسر قابیل بن آدم داند و گوید: و قی...
-
طاق گرا
لغتنامه دهخدا
طاق گرا. [ ق ِ گ َرْ را ] (اِخ ) در جاده راه کرند به سر پل کنونی (حدود حلوان قدیم ) بین آبادی سرخه دیزه ، و پاطاق ، گردنه ای است که چون از فراز آن بنشیب شروع شود، در اثناء راه بطاقی رسند که مانند طاق بستان ، از کوه کنده شده و آن طاق به طاق گرا معروف ...
-
ارفحشد
لغتنامه دهخدا
ارفحشد. [ اَ ف َ ش َ ] (اِخ ) ارفخشد . ارفخشذبن سام بن نوح بن لامک بن متوشلخ بن اخنوخ بن ادریس بن ماردبن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم : سام را هفت پسر بودند، نام ایشان ارفخشدو... ارفحشدبن سام [ را ] پسر سالح بود و نسب رسول اکرم را (بسی و شش...
-
نوشدارو
لغتنامه دهخدا
نوشدارو. (اِ مرکب ) انوش دارو. (از بحرالجواهر). تریاق . پادزهر. (جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (برهان قاطع). نام معجونی است . (برهان قاطع). معجونی معروف . (رشیدی ) (انجمن آرا). معجونی است شیرین مزه مفرح قلب و مقوی معده و دوائی است که دفع جمیع آلام و جراح...
-
نوح
لغتنامه دهخدا
نوح . (اِخ ) در تفاسیر و تاریخ های اسلامی نسب او را چنین نوشته اند: ابن لمک بن متوشلخ بن اخنوخ بن ادریس بن ماردبن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث بن آدم ، وگویند وی پس از ادریس به پیامبری رسید و چون پس از نهصدوپنجاه سال دعوت ، از قوم او بیش از 80 تن ...
-
ادریس
لغتنامه دهخدا
ادریس . [اِ ] (اِخ ) خنوخ . اخنوخ .پیغامبری پیش از بنی اسرائیل . مؤلف برهان گوید: نام پیغمبریست مشهور. گویند از جهت درس گفتن بسیار بدین نام علم شد و او را مثلث النعمة خوانند و نعمای ثلثه ٔ او پادشاهی و حکمت و نبوت بود و او حیات جاوید یافت و اکنون در...