کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلغده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آلغده
/'āloqde/
معنی
خشمگین؛ خشمناک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلغده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آرغده› 'āloqde خشمگین؛ خشمناک.
-
آلغده
فرهنگ فارسی معین
(لُ دِ) (ص .) نک آرغده .
-
آلغده
لغتنامه دهخدا
آلغده . [ ل ُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آرُغده . ارغنده . خشم گرفته . قهرآلود. خشمگین . جنگ آور : شیر خشم آورد و جست از جای خویش آمد آن خرگوش را آلغده پیش . رودکی .شیر آلغده که بیرون جهد از خانه بصیدتا بچنگ آورد آهو را وآهوبره را.رودکی .
-
واژههای مشابه
-
الغده
لغتنامه دهخدا
الغده . [ اَ ل َ دَ / دِ ] (ن مف ) آمیخته . (فرهنگ جهانگیری ). مخلوط و آمیخته . (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ورق 128 ب ). آلغده . رجوع به آلغده شود. || (اِ) خشم و قهر و خصومت . (ناظم الاطباء). رجوع به آلغده شود.
-
واژههای همآوا
-
الغده
لغتنامه دهخدا
الغده . [ اَ ل َ دَ / دِ ] (ن مف ) آمیخته . (فرهنگ جهانگیری ). مخلوط و آمیخته . (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ورق 128 ب ). آلغده . رجوع به آلغده شود. || (اِ) خشم و قهر و خصومت . (ناظم الاطباء). رجوع به آلغده شود.
-
جستوجو در متن
-
دیصان
لغتنامه دهخدا
دیصان . [ دَ ی َ ] (ع مص ) مایل گردیدن از راه . (از تاج العروس ) (از منتهی الارب ). || روباه بازی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || به هرسو رفتن غده در زیر انگشت دست حرکت دهنده ٔ آن . (از منتهی الارب ): داصت الغدة؛ بهر سو رفت و لغزید غده در زیر پوست و ...
-
خشمگین
لغتنامه دهخدا
خشمگین . [ خ َ /خ ِ ] (ص مرکب ) غضبناک . آنکه پر از خشم و قهر باشد. (ناظم الاطباء). غراشیده . آرغده . تر. مُغضِب . خشمن . خشمین . خشمگین . تافته . آلغَدَه . ساخط. آشفته . برآشفته . غَضوب . غضبان . خشمناک . غاضب . غضبی . غضب آلود. حنیق .حانق . مُتِغَی...
-
غدة
لغتنامه دهخدا
غدة. [ غ ُدْ دَ ](ع اِ) گره گوشت . گره اندام پیه ناک . (منتهی الارب ). کل عقدة فی الجسد اطاف بها شحم ، تقول : فی کلامه غدد لها حجم و عدد. هر گوشتپاره ٔ درشت میان پی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاره گوشتی صلب که میان پوست و گوشت به علت بیماری ایجاد ش...
-
آرغده
لغتنامه دهخدا
آرغده . [ رُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آلغده . جنگاور. خشمگین . خشمناک . دژم . تافته . ارغنده . آشفته . برآشفته . بخشم آمده . خشمین . غضبناک . غضب آلود. خشمن . کج خلق . اوقات تلخ . قهرآلود. خشم آلود. مقابل آرمیده : گهی آرَمْده و گه آرُغده گهی آشفته و گه...
-
خشمناک
لغتنامه دهخدا
خشمناک . [ خ َ / خ ِ ] (ص مرکب ) عصبانی . خشمگین . (ناظم الاطباء). خشمین . خشمن . غضبناک . خشمگین . غاضب . مغضب . غضبان . غضوب . غضبی . دژم . آلغده . آرغده . ثَعلول . (یادداشت بخط مؤلف ) : سپهدار گردنکش و خشمناک همی خون شود زیر او تیره خاک . فردوسی ...
-
غژم
لغتنامه دهخدا
غژم . [ غ ُ ] (اِ مرکب ) به معنی غژب است که دانه ٔ انگور از خوشه جداشده ٔ شیره دار تازه باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). به معنی غژب . (جهانگیری ). دانه ٔانگور که پخته و تازه باشد. (غیاث اللغات ). صره ٔ انگور بود که شیره و تکس در وی باشد. (فرهنگ اسدی )...
-
ارغنده
لغتنامه دهخدا
ارغنده . [ اَ غ َ دَ / دِ ] (ص ) ارغند . آلغده . خشمگین . غضبناک . (برهان ). غضبان . خشم آلود. قهرآلود. (برهان ). آشفته و بخشم آمده : گه ارمنده ای و گه ارغنده ای گه آشفته ای و گه آهسته ای . رودکی .یکی نامه بنوشت نزدیک کیدچو شیری که ارغنده گردد ز صید....