کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفنداک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آفنداک
/'āfandāk/
معنی
= آزفنداک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آفنداک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āfandāk = آزفنداک
-
آفنداک
لغتنامه دهخدا
آفنداک . [ ف َ ](اِ) آدفنداک . آزفنداک . نوشه . قوس قزح . انطلیسون . تیراژه . کمر رستم . کمردون . طوق بهار. سریر. آدینده .
-
آفنداک
واژهنامه آزاد
آفَنداک، آدفنداک، آزفنداک؛ نوشه، قوس قزح، انطلیسون، تیراژه، کمر رستم، کمردون، طوق بهار، سریر، آدینده. (رک دهخدا)
-
جستوجو در متن
-
آژفنداک
لغتنامه دهخدا
آژفنداک . [ ف َ ] (اِ) آزفنداک . آفنداک .
-
آدینده
لغتنامه دهخدا
آدینده . [ ی َ دَ / دِ ] (اِ) قوس قزح : عَلَم ابر و تندر بود کوس اوکمان آدینده شود ژاله تیر. رودکی .و آن راکمان گردون ، کمان بهن ، کمان رستم ، کمان شیطان ، آفنداک ، شدکیس ، سرویسه ، تیراژه ، صدکیس ، آزفنداک ، ایرسا، طوق بهار، افنداک و درونه نیز خوانن...
-
توسه
لغتنامه دهخدا
توسه . [ ] (اِ) سریر.رخش . قوس قزح . کمان رستم . کمر رستم . کمردون . طوق بهار. تیراژه . آفنداک . آژفنداک . سدکیس . قالیچه ٔ فاطمه .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به قوس قزح شود.
-
کمردون
لغتنامه دهخدا
کمردون . [ ک َ م َ ] (اِ مرکب ) قوس قزح را گویند. (برهان ) (آنندراج ). قوس قزح و آژفنداک . (ناظم الاطباء). آژفنداک . آفنداک . ترسه . انطلیسون . تیراژه . کمر رستم . کمان رستم . طوق بهار. سریر. رخش . سدکیس . قالیچه ٔ فاطمه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)...
-
طوق بهار
لغتنامه دهخدا
طوق بهار. [ طَ / طُو ق ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قوس قزح بود. (فرهنگ اوبهی ). آزفنداک . آفنداک . تیراژه . کمر رستم . کمردون . کمان رستم . نوشه . سریر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). رخش . انطلیسون . نوشه . رنگین کمان . (لغت مصوب فرهنگستان ).
-
آزفنداک
لغتنامه دهخدا
آزفنداک . [ ف َ ] (اِ) آژفنداک . آفنداک . قوس قزح . تیراژه ، نوشه ، سریر،رخش ، کمردون ، آدینده ، کمر رستم ، کمان رستم ، انطلیسون ، طوق بهار و غیره از مترادفات آن است : کمان آزفنداک شد ژاله تیرگل غنچه پیکان زره آبگیر.اسدی .
-
انطلیسون
لغتنامه دهخدا
انطلیسون . [ ] (اِ) قوس قزح . آزفنداک . آفنداک . نوشه . تیراژه . کمر رستم . کمردون . طوق بهار. سریر. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف ). توسه . رخش . کمان رستم . سد کیس . قالیچه ٔ فاطمه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به انطلیون شود.
-
رنگین کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ranginkamān کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد میشود؛ قوسوقزح؛ کمان رستم؛ کمان بهمن؛ کمان سام؛ آزفنداک؛ آژفنداک؛ آفنداک؛ کرکم؛ کلکم؛ نوس؛ نوسه؛ نوشه؛ سویسه؛ سرویسه؛ تربسه؛ تربیسه؛ ترسه؛ سدکیس؛ شدکیس؛ سرکیس؛ اغلی...
-
نوشه
لغتنامه دهخدا
نوشه . [ش َ / ش ِ ] (اِ) قوس قزح . (اوبهی ) (برهان قاطع) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). آزفنداگ . آفنداک . انطلیسون .تیراژه . کمر رستم . کمردون . طوق بهار. سریر. (یادداشت مؤلف از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : از باد کشت بینی چون آب موج موج وز نوشه ...
-
رخش
لغتنامه دهخدا
رخش . [ رَ ] (ص ، اِ) آمیختگی رنگ سرخ و سفید. (ناظم الاطباء). سرخ و سفید. (از فرهنگ خطی ). رنگ سرخ و سفید درهم آمیخته باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). رنگ سرخ و سپید به یکدیگر آمیخته و بور ابرش را به اعتبار آنکه رنگ سرخ و سپید و درهم است نیز رخش خواندن...
-
کمر
لغتنامه دهخدا
کمر. [ ک َ م َ ] (اِ) معروف است که میان باشد. (برهان ). میان را گویند.(فرهنگ رشیدی ). میان . (ناظم الاطباء). ناحیه ای از تنه که از بالا محدود به یک سطح افقی است که از کنار تحتانی دوازدهمین زوج دنده های قفسه ٔ سینه می گذرد و از پایین محدود به سطحی افق...