کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزادمیوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آزادمیوه
/'āzādmive/
معنی
نوعی شیرینی که با مغز بادام، پسته، قند، شکر، یا عسل درست میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
آزادمیوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āzādmive نوعی شیرینی که با مغز بادام، پسته، قند، شکر، یا عسل درست میکنند.
-
آزادمیوه
لغتنامه دهخدا
آزادمیوه .[ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) حلوا و نقلی باشد که از قند یا عسل و مغز بادام و نخود و پسته و فندق مقشر و خلال کرده کنند و آن را شکر بادام نیز گویند : کعب الغزال دارد از بوی مشک سهمی آزادمیوه دارد از قند سوده گردی . بسحاق اطعمه .|| نخود قندی و بادام...
-
جستوجو در متن
-
شکربادام
لغتنامه دهخدا
شکربادام . [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) زردآلوی خشک کرده ٔ هسته برآورده که مغز بادام در میان آن گذاشته باشند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (برهان ). آزادمیوه . (یادداشت مؤلف ). || بادام خشک شده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). || بادام قندی . (ناظم ا...