شکربادام . [ ش َ ک َ ] (اِ مرکب ) زردآلوی خشک کرده ٔ هسته برآورده که مغز بادام در میان آن گذاشته باشند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (برهان ). آزادمیوه . (یادداشت مؤلف ). || بادام خشک شده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ). || بادام قندی . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || چشم و لب معشوق . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (برهان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.