کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آذر خراد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اذر گشسب
واژهنامه آزاد
به معنی سه اتش مقدس
-
اذر گشسپ
واژهنامه آزاد
تند و تیز
-
آذر گشسب
واژهنامه آزاد
به معنی آتش تند و نیز اسم یکی از پهلوانان است.
-
آذر گشسب
واژهنامه آزاد
به معنی اتش تند و تیز
-
دی به آذر
فرهنگ فارسی معین
(دَ. بِ. ذَ) (اِمر.) نام روز هشتم از هر ماه شمسی .
-
بیخ آذر مریم
لغتنامه دهخدا
بیخ آذر مریم . [ خ ِ ذَ رِ م َرْ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آذربو. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به آذربو شود.
-
جستوجو در متن
-
خراد
لغتنامه دهخدا
خراد. [ خ َرْ را ] (اِخ ) نام آتشکده ای بوده است بزمان اردشیر بابکان : دل شاه از اندیشه آزاد گشت سوی آذر رام و خراد گشت .فردوسی .
-
رام خراد
لغتنامه دهخدا
رام خراد. [ خ ُرْ را ] (اِخ ) نام همان آتشکده ٔ آذر فرنبغ است که آذر برزین مهر نیز نامیده میشده است . رجوع به آذر فرنبغ در همین لغت نامه و مزدیسنا ص 229 و 238 و روزشماری در ایران باستان ص 51 و 52 شود.
-
رام
لغتنامه دهخدا
رام . (اِ) نام روز بیست ویکم از ماههای پارسی چه مطابق رسم زرتشتیان هر یک از سی روز ماه بنام فرشته ای موسوم بوده است : ترا روز رام از جهان رام بادهمان باد را با توآرام باد. فردوسی .می خور کت باد نوش برسمن و پیلگوش روز رش و رام و جوش روز خور و ماه و با...
-
پیغمبر
لغتنامه دهخدا
پیغمبر. [ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (نف مرکب ) پیغام برنده . پیغامبر. رسول . نبی . فرستاده ٔ خدا. وخشور. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). پیامبر. پیمبر. نذیر. (منتهی الارب ) : بشاه جهان [گشتاسپ ] گفت [زرتشت ] پیغمبرم ترا سوی یزدان همی رهبرم . دقیقی .چنین گفت...
-
راستگوی
لغتنامه دهخدا
راستگوی . (نف مرکب ) راستگو. صادق . راست گفتار. صادق الوعد: بَرّ؛ راستگوی . (یادداشت مؤلف ). صادق ؛ راستگوی . (منتهی الارب ). صدیق ؛ راستگوی . (ناظم الاطباء). صدوق ؛ راستگوی . صِدّیق ؛ بسیار راستگوی . (از منتهی الارب ) : سوی کعبه ٔ آذر آرید روی بفرم...
-
رد
لغتنامه دهخدا
رد. [ رَ ] (ص ، اِ) حکیم و فیلسوف و دانشمند. (ناظم الاطباء). حکیم و دانشمند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (برهان ). دانا و خردمند. (انجمن آرا) (آنندراج ). دانا و بخرد. (فرهنگ خطی ). حکیم و دانا. (فرهنگ جهانگیری ). حکیم و فیلسوف وعاقل...
-
زین
لغتنامه دهخدا
زین . (اِ)ترجمه ٔ سَرج . و خانه ، ساغر، قدح و هلال از تشبیهات اوست . (از آنندراج ). سرج و قسمی از نشیمن که بر پشت اسب و استر جهت سواری می گذارند. (ناظم الاطباء). در فارسی بمعنی سرج عربی آمده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آنچه از چرم سازند و بر پشت اسب ن...