کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آخته چی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دست آخته
لغتنامه دهخدا
دست آخته . [ دَ ت َ / ت ِ ](ن مف مرکب ) دست درازکرده . و رجوع به دست آختن شود.
-
ذغال اخته
لغتنامه دهخدا
ذغال اخته . [ ذُ اَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) اخته ذغال . درختی است میوه دار و میوه ٔ آن بطعم ترش و رنگ آلبالوی سیاه و رسیده و بشکل سنجد باریک .
-
زغال اخته
لغتنامه دهخدا
زغال اخته . [ زُ اَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) میوه ای است ترش ، از زرشک تازه بالیده تر و رنگش سیاه . در شکنبه ٔ گوسپند طبخ می کنند و میخورند و خیلی لذیذ می باشد و خسته ندارد «؟» (آنندراج ). گیاهی است از تیره ٔ زغال اخته ها که جزو تیره های نزدیک به زیتون...
-
اخته شدن
لغتنامه دهخدا
اخته شدن . [ اَ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خصی شدن .
-
اخته کردن
لغتنامه دهخدا
اخته کردن . [ اَ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخم کشیدن . خصی کردن اسب و خروس و قوچ و جز آن را تا گشنی کردن نتواند. بیرون کردن بیضه ٔ خروس و قوچ و امثال آن تا فربهی گیرد.- امثال : ملانصرالدین است صد دینار می گیرد سگ اخته می کند، یک عباسی می دهد حما...
-
اخته آخور
لغتنامه دهخدا
اخته آخور. [ اَ ت َ ] (اِخ ) نام موضعی است در نواحی قهستان (ظ. قهستان هرات ) : آنگاه از آن منزل کوچ فرمود و موضع اخته آخور را از غبار سم سمند جهان پیما مشکبیز کرد... و خاقان منصور استیصال نهال اقبال او را پیشنهاد همت ساخته متوجه قهستان گردید بعداز وص...
-
اخته پولی
لغتنامه دهخدا
اخته پولی . [ اَ ت َ پ ُ ] (اِخ ) نام ناحیه و قضائی است در شمال شرقی ادرنه در ساحل بحر اسود، به پانزده ساعتی روم ایلی تابع ایالت تکفورطاغ از ولایت ادرنه . این ناحیه سابقاًآگاثوپولیس نامیده میشد.رئیس اساقفه ٔ یونان ، تابع بطریکیه ٔ قسطنطنیه در این ناح...
-
اخته خان
لغتنامه دهخدا
اخته خان . [ اَ ت َ ] (اِخ ) لقبی است که [ دشمنان ] آغامحمدخان مؤسس سلسله ٔ قاجاریه را داده اند.
-
اخته خانه
لغتنامه دهخدا
اخته خانه . [ اَ ت َ / ت ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اصطبل . طویله ٔ اسبان . جائی که گاو و اشتر و امثال آن در آن اخته کنند:خفته در اخته خانه ٔ بغلت دوش بر دوش صد قطار شپش .
-
اخته زغال
لغتنامه دهخدا
اخته زغال . [ اَ ت َ / ت ِ زُ ] (اِ مرکب ) قرانیا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل : قراقاط). و رجوع به زغال اخته شود.
-
خروس اخته
لغتنامه دهخدا
خروس اخته . [ خ ُ س ِ اَ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خروس که خایه ٔ او تباه کنند تا فربه شود. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
زغال اخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. ترکی] ‹اختهزغال› (زیستشناسی) zoqāl[']axte درختچهای با برگهای بیضی، گلهای کوچک، میوهای سرخرنگ و به شکل سنجد که مصرف خوراکی و دارویی دارد؛ سیاهتوسه؛ حبالشوم.
-
اخته کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخص , اخصاء , محايد
-
اَختَه کِردن
لهجه و گویش بختیاری
axta kerdan اخته کردن، خایه کشیدن.
-
اخته شدن
لهجه و گویش تهرانی
جا افتادن غذا