کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ءَاثَارِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ءَاثَارِ
فرهنگ واژگان قرآن
اثرها-ردپاها
-
واژههای همآوا
-
اعسار
واژگان مترادف و متضاد
افلاس، نیازمندی، ورشکستگی
-
اعسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'sār ۱. (حقوق) عاجز بودن از ادای دین بهواسطۀ فقر و تهیدستی.۲. [قدیمی] تنگدست شدن؛ نیازمند شدن؛ به سختی افتادن.
-
اعصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عصر] 'a'sār = عصر۱
-
اعسار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تنگ دست شدن . 2 - ( اِمص .) تنگ دستی .
-
اعصار
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ عصر؛ روزگاران ، زمان ها، دورها.
-
اعصار
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) درآمدن در عصر. 2 - ( اِ.) گردباد.
-
ائثار
لغتنامه دهخدا
ائثار. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایثار شود.
-
اعثار
لغتنامه دهخدا
اعثار. [ اِ ] (ع مص ) شکایت کس نزد پادشاه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بد گفتن از کسی نزد پادشاه و در جای هلاک قرار دادن او را خواستن . و بدین معنی با حرف «باء» متعدی شود. یقال : «اعثر به عند السلطان ؛ ای قدح فیه و طلب توریطه او ان یقع فی عا...
-
اعسار
لغتنامه دهخدا
اعسار. [ اِ ] (ع مص ) نیازمند شدن و تنگ دست گردیدن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیازمند شدن و تنگ دست گردیدن و درویش شدن . (آنندراج ). فقیر و تنگ دست شدن : اعسر الرجل ؛ اضاق و افتقر. (از اقرب الموارد). تنگ دست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از متن ال...
-
اعصار
لغتنامه دهخدا
اعصار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عصر که بمعنی زمانه است . (از کشف و منتخب و شروح نصاب از غیاث اللغات ). ج ِ عصر که بمعنی زمانه باشد. (آنندراج ). ج ِ عَصر، عُصر، عِصر، بمعنی روزگار. و ماهها. (از اقرب الموارد). ج ِ عُصُر، عَصر، عِصر، عُصر، بمعنی روزگار. (منتهی...
-
اعصار
لغتنامه دهخدا
اعصار. [ اِ ] (ع مص ) باران رسیده شدن . اُعصر القوم (مجهولاً) اعصاراً؛ باران رسیده شدند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). باران رسیدن بقوم : اُعصر القوم (مجهولاً)؛ امطروا. (از اقرب الموارد). || درآمدن در عصر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بعصر درآم...