اعثار. [ اِ ] (ع مص ) شکایت کس نزد پادشاه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بد گفتن از کسی نزد پادشاه و در جای هلاک قرار دادن او را خواستن . و بدین معنی با حرف «باء» متعدی شود. یقال : «اعثر به عند السلطان ؛ ای قدح فیه و طلب توریطه او ان یقع فی عاثور». (از اقرب الموارد). || بسر درآوردن و خوار و هلاک کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آگاه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آگاه نمودن . (آنندراج ). آگاه گردانیدن کسی را بر راز و جز آن . (از اقرب الموارد). || اطلاع دادن کسی را. و منه : «اعثرنا علیهم ». (قرآن 21/18). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطلاع نمودن کسی را. (آنندراج ). || کسی را بسوی یاران او راهنمایی کردن . (از اقرب الموارد). دیده ور گردانیدن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.