کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چنان که پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
باد به گرد او نمیرسد
واژهنامه آزاد
چنان شتابان می رود که حتی باد هم به او نمی رسد.
-
ریواده
واژهنامه آزاد
ریوا چنان که در فرهنگ لغت معین آمده به معنای تدبیر است. در گذشته به کسانی که مردم برای مشورت به آنان مراجعه می کرده اند، ریواده یا ریواگو می گفته اند.
-
کاملا
واژهنامه آزاد
پاک. چنان دان که این گنج ما پشت تست/ زمانه کنون پاک در مشت تست (فردوسی).
-
زی
واژهنامه آزاد
زی zi مخفف زندگی، حالت امری دوم شخص مفرد زندگی کردن. زی = زندگی کن. آنچنان زی که چو میری، برهی نه چنان زی که چو میری، برهند
-
دستکش
واژهنامه آزاد
دستکَش:1. دستچین شده، زبده و نمونه. چنان که در شاهنامه آمده:کز اسپان تو باره ای دستکش/ کجا بر خرامد بافراز خوش. 2. نیازمند، وابسته. چنان که در شعر نظامی آمده:ساقی شب دستکش جام تست/ مرغ سحر دستخوش نام تست. 3. نوعی نان که با دست خالی به تنور داغ می چسب...
-
مانکورت
واژهنامه آزاد
کسی که در اثر تغییر و تحولاتی که در جسم و روح او بصورت شکنجه اعمال شده و تمام هویت و حافظه و قوه مخیله و شخصیتی و و اراده نفسی را از دست داده و به یک غلام حلقه به گوش عاری از هر احساس بر هویت خود تبدیل شده است واژه ای ترکی قرقیزی که رمان «روزی به در...
-
خوف
واژهنامه آزاد
(خ ُ )(غیررسمی)(مستعمل فقط در گفتار) سخت، پیچیده، بسیار مشکل، طاقت فرسا، چنان دشوار که از نزدیک شدن به آن بیم رود. مثال:تیمشون تمرینای خوفی میکنه.
-
سنبلاغ
واژهنامه آزاد
سُنبُلاغ، واژه ی ترکی است. به معنایِ چشمه ی که از آن آب از زیر زمین می جوشد. در اصطلاح محلی آبی که از زیر زمین می جوشد، به آن بلوق بلوق می گویند. هم چنان سنبلاغ نام قریه ی است در ولسوالی مرکز بهسود مربوط به یکی از ولایت های افغانستان.
-
روح الله نیکپا
واژهنامه آزاد
نخستین مدال آور المپیکی تاریخ افغانستان که در المپیک های پکن چین و لندن بریتانیا، در وزن 58 کیلوگرم رشتۀ تکواندو، دو بار مدال برنز را به دست آورد. در افغانستان، ظاهراً به دلایل مذهبی و نژادی، از وی چنان که باید استقبال نشد و حتی مشکلاتی برایش به وجود...
-
روزالدین
واژهنامه آزاد
روشنائی دین ، یعنی اگر هرچی تاریکی باشد ظلم باشد برای این نام روز دین است ، یعنی بهترین روزی که دین اسلام دارد . و همچنان فرزند قوام الدین عثمانی از اشخاص مهم قوم تاجیک بود در زمان های قدیم در ولایت فراه (افغانستان) قریه سنگزور نواسه الحاج فخرالدین ع...
-
تبریز
واژهنامه آزاد
تبریز یا «توریز»، در لغت به معنای ریخته شده از «تب و لرز» یا «تولرز» (با زبر «ت» و سکون «و»)، و لرزش زمین یا زلزله است. و چنان آمده است که بارها در درازنای تاریخ بر اثر زلزله با خاک یکسان شده است.
-
من عندی بودن
واژهنامه آزاد
مِن عِندی بودن اصالتا واژه ای عربی است یعنی یکطرفه بودن، از جانب خویش صحبت کردن، ازخوددرآوری یا من درآوردی یا ابداعی. البته کمی بار منفی دارد وگر نه چنان که می دانیم، اغلب علوم و فنون در مراحل اولیه من درآوردی بوده اند.
-
علی آباد سادات
واژهنامه آزاد
علی آباد سادات بعد از مشخصات جغرافیایی که در لغت نامۀ دهخدا برایش ذکر گردیده، چنان که مشهور است، آقای آسید علی مازندرانی در اواخر دورۀ زندیه و اوایل دورۀ قاجار که به دعوت مردم بهرام آباد برای مسائل اسلامی دعوت گردیده بود، بعد از سیل معروف رفسنجان که ...
-
آرتیستون
واژهنامه آزاد
رتیستون، آرتیستونه؛ اسم خاص پارسی برای دختران، برابر «ستون ارته» در پارسی باستان، به معنی راستی و درستی. چنان که از نوشته های هرودوت برمی آید، ارتیستون یکی از دختران کورش بزرگ، و در نتیجه خواهر (یا خواهر ناتنی) آتوسا بود، با داریوش بزرگ ازدواج کرد و ...
-
همچی
واژهنامه آزاد
(ق. عامیانه) [هم + چی] مخفف همچننن. 1- چنان «یارو همچی میگه صد دانه یاقوت دسته به دسته...با نظم و ترتیب یکجا نشسته، انگار دونه های ذرت شلوارک پاشونه دارن تو کوچه فوتبال بازی میکنن!!!» «همچی می گه تنها اپراتور حامی تیم فوتبال که انگار ۱۵۸ تا اپراتور ...