کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هفت طاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هفت سنگ
واژهنامه آزاد
نوعی بازی محلی کودکانه که با هفت قطعه سنگ تخت رودخانه ای به وزن تقریبی 30 تا 50 گرم و یک توپ کوچک انجام می شود .
-
هفت تنان
واژهنامه آزاد
یکی از روستاهای بخش لاریجان، از توابع شهرستان آمل است. در حال حاضر (سال 1395) هفت تنان 1000 سکنۀ بومی، و 1300 سکنۀ مهاجر (به صورت خوش نشین) دارد.
-
هفت صندوقی
واژهنامه آزاد
گروه های نمایش دوره گردی بوده اند که با اجرای نمایش های روی حوضی،اسباب سرگرمی و خنده ی مردم را فراهم میکردند.این گروه ها وسایل و ابزار خود را در صندوق هایی می نهاده اند.پر جاذبه ترین و کامل ترین گروه ان هایی بودند که هفت صندوق داشتند ، به هر یک از با...
-
هفت خط
واژهنامه آزاد
کسی که بی اندازه حقه باز است. در گذشته جام شراب هفت خط داشت که میزان شراب را تعیین می کرد و هر کس که تا خط هفتم آن را می نوشید، توانایی خود را نشان می داد .
-
هفت قرآن به میان
واژهنامه آزاد
یعنی اینکه قرآن با قرائت های هفتگانه اش مانع و سدی برای جلوگیری از رسیدن بلاها و گرفتاری ها به اما ایجاد کند
-
مُنجِزی:وفا کننده به عهد، برآورنده حاجت و نیاز دیگران. نام تیره ای از طایفه بهداروند هفت لنگ ازایل بزرگ بختیاری.
واژهنامه آزاد
رواکننده حاجت
-
جستوجو در متن
-
ورطاق
واژهنامه آزاد
وَرْطاق:(wartagh) در گویش گنابادی یعنی روی طاق ، بالای طاق
-
چار طاق
واژهنامه آزاد
باز باز، کاملا" باز، در را چار طاق باز گذاشتن= در را کاملا" باز گذاشتن
-
سیزان
واژهنامه آزاد
(س ِ ي زان) زير زمين هاي طاق هلالي كه در تابستان بسيار خنك و در زمستان گرم بودند.
-
فرتاک
واژهنامه آزاد
آینده. فر. [ ف َ / ف ِ ] (پیشوند) پیشوند است بمعنی پیش ، جلو، بسوی جلو، و غیره ، چنانکه در کلمات فرخجسته ، فرسوده ، فرمان . در پارسی باستان و اوستا:فْرَ ۞ ، ارمنی:هْرَ ۞ ، هندی باستان:پْرَ ۞ . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). تاک . [ ک َ ] (ع اسم اشاره )...
-
اسکوروچی
واژهنامه آزاد
شامل 2 بخش است «اسکورو» و «چی» اسکورو محلی در بازاروکیل که طاق اسکورو (دالان مجاور) آن جزء آثار ثبت شده می باشد. این محل کارگاهی برای بسته بندی پنبه و برنج کوبی بوده است.
-
کوشکی
واژهنامه آزاد
(سده ای؛ خمینی شهر اصفهان) کوشکی به سکون شین. ساختمان بالای پشت بام؛ طاق راه پله هایی که به پشت بام منتهی می شود. در لهجۀ خمینی شهر، واژۀ پرکاربردی است.
-
اسکوروچی
واژهنامه آزاد
اسکورو محلی در بازار وکیل شیراز که در آنجا بسته بندی تحت فشار (پنبه و ...) و همچنین برنجکوبی انجام می گرفت. مالک آن محل پسوند شغلی «چی» را به واژه اضافه کرد و نام خانوادگی اسکوروچی را ساخت. درشیراز، به کسی که تحت فشار است، می گویند اسکورو شده. هم اکن...