کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خورش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خورش
واژهنامه آزاد
(گنابادی) خُورِشْ؛ خوراکی، خوردنی، غذا، گوشت پخته شدۀ گوسفند یا گاو.
-
واژههای مشابه
-
بد اندر خورش
واژهنامه آزاد
ناشایست، ناسزاوار
-
جستوجو در متن
-
کاتغ
واژهنامه آزاد
کاتِغ یا خورش
-
تخم مرغ
واژهنامه آزاد
خایه. خورش زردۀ خایه دادش نخست/ بِدان داشتش یک زمان تندرست (فردوسی).
-
مهوه
واژهنامه آزاد
مهوه . [ م َهَْ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) مهیاوه . ماهیابه . ماهیاوه که سُس یا کچاپ و نان خورِش مردم لارستان قدیم است که از ماهی کوچک موتی و دانه خردل رازیانه در ظرفی میگذارند تا عمل آید و خورند. بدبو و شور بود است
-
یخنی
واژهنامه آزاد
yakhni:dokd:یخنی خورشتی بسیار خوشمزه با گوشت گوسفند(ران سرسینه یا راسته با استخوان) مخصوص مراسم عروسیها / مهمانیها / جشنها / برخی عذا داریهای افراد متمول و میانی جامعه منطقه شهرستان درگز(شمال خراسان / ابیورد تاریخی) در دو/2 نوع طبخ می گردد:الف برای ع...
-
کزج
واژهنامه آزاد
نام روستایی است در شهرستان خلخال استان اردبیل واقع در بخش خورش رستم . دارای بافت با ارزش است و شباهت زیادی به ماسوله گیلان دارد. عمده فعالیتهای ساکنین آن روستا کشاورزی، دامداری و باغداری است و همچنین جوانان روستا به منظور کسب درآمد راهی شهرهای بزرگ ش...