کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن الوقت
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که به مقتضای وقت و زمان کار میکند و وقت را غنیمت میشمارد؛ فرصتطلب.۲. (تصوف) ویژگی صوفیای که به زمان حال و گذشته توجه نمیکند و تنها به واردات غیبی توجه دارد و به ذکر حق میپردازد: ◻︎ صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق...
-
اذاقت
فرهنگ فارسی عمید
چشاندن؛ چشانیدن؛ مزۀ چیزی را به کسی چشاندن.
-
اراقت
فرهنگ فارسی عمید
۱. ریختن آب، خون، یا مایع دیگر؛ ریختن.۲. ادرار کردن.
-
بلاغت
فرهنگ فارسی عمید
۱. فصیح بودن.۲. رسایی سخن.۳. (ادبی) در معانی، آوردن کلام مطابق اقتضای مقام و مناسب حال مخاطب.۴. خالص بودن کلام از ضعف تٲلیف.
-
بی طاقت
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیتاب.۲. ناتوان؛ بیتاب و توان.۳. ناشکیبا.
-
پرطاقت
فرهنگ فارسی عمید
۱. پرتابوتوان.۲. بردبار.
-
پرمشقت
فرهنگ فارسی عمید
پررنجوتعب؛ دارای رنجومشقت بسیار.
-
تساقط
فرهنگ فارسی عمید
۱. پیدرپی افتادن؛ از پی هم افتادن.۲. خود را بر چیزی افکندن.
-
ثقت
فرهنگ فارسی عمید
اعتماد؛ اطمینان.
-
حذاقت
فرهنگ فارسی عمید
مهارت؛ استادی.
-
حرقت
فرهنگ فارسی عمید
۱. حرارت؛ گرمی.۲. سوزش.۳. سوختگی.
-
حقیقت
فرهنگ فارسی عمید
۱. چیزی که دارای وجود خارجی است: رؤیاهایم به حقیقت مبدل شد.۲. چیزی که با واقعیت سازگار است: من حقیقت را گفتم.۳. (صفت) سخن درست: حقیقت تلخ است.۴. اصل و ذات هرچیز.۵. (اسم مصدر) صدق؛ راستی؛ درستی.۶. (قید) بهراستی؛ بهدرستی.۷. (اسم مصدر) [مقابلِ مجاز] (...
-
حماقت
فرهنگ فارسی عمید
۱. بیعقل شدن؛ فاسد شدن عقل و رٲی کسی.۲. کمخردی؛ نادانی؛ بیعقلی.۳. سادهلوحی.
-
خلقت
فرهنگ فارسی عمید
۱. آفرینش.۲. (اسم) فطرت؛ هیئت؛ سرشت.۳. (اسم) شکل ظاهری انسان.
-
خوش وقت
فرهنگ فارسی عمید
خوشحال؛ شادوخرم.