کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یه سر و دو گوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نَّجْدَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
دو سر بالایی (کلمه نجد به معناي راهي است به سوي بلندي ، و مراد از نجدين راه خير و راه شر است و اگر راه خير و شر را نجد خوانده ، براي اين بوده که هر دو مستلزم رنج و مشقت است )
-
مَسْجِدِ
فرهنگ واژگان قرآن
مسجد - سجده گاه - محل سجده (کلمه مسجد اسم مکاني است که سجده در آن انجام ميشود ، مانند خانهاي که بخاطر سجده براي خدا ساخته ميشود ، و اگر اعضاء سجده را که عبارتند از پيشاني و دو کف دست و دو سر زانو و نوک شست پاها ، مسجد مينامند براي اين است که اينها ني...
-
زَوْجَيْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
به معناي هر دو چيزي است که مقابل هم باشند ، يکي فاعل و مؤثر باشد ، ديگري منفعل و متاثر ، از آنکه فاعل است عملي سر زند ، و بر آنکه منفعل است واقع شود ، مانند زن و شوهر و بعضي گفتهاند : اين کلمه به معناي مطلق هر دو چيز متقابل است ، مانند زن و شوهر ، زم...
-
وَقْرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
سنگيني گوش (کلمه وقر به معناي بار سنگين است ، و در عبارت َكَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْراً "(:گويا در دو گوشش وقر است) اين است که گويا چيزي به گوشهايش بسته که از شنيدن جلوگيري ميکند . بعضي هم گفتهاند : اصلا اين کلمه کنايه از کري است )
-
مُرْدِفِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
گروهي كه در پي آنها گروهي ديگرند(ردف به معناي تابع است و ترادف به معناي اين است که دو چيز و يا دو کس يکديگر را تعقيب كنند ، و رادف به معناي متاخر است (آن كس كه عقب تر است)، و مردف آن کس است که جلو سوار شده و کسي را پشت سر خود سوار کند .منظور از نزول...
-
مَسَاجِدَ
فرهنگ واژگان قرآن
مسجدها - سجده گاه ها- محل سجده ها (کلمه مسجد اسم مکاني است که سجده در آن انجام ميشود ، مانند خانهاي که بخاطر سجده براي خدا ساخته ميشود ، و اگر اعضاء سجده را که عبارتند از پيشاني و دو کف دست و دو سر زانو و نوک شست پاها ، مسجد مينامند براي اين است که ا...
-
لُّمَزَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بسیار عیب جو - بسیار ایرادگیر- بسیار بدگو(اصل ماده همز به معناي شکستن است ، و کلمه لمز نيز به معناي عيب است پس همزه و لمزه هر دو به يک معنا است . ولي بعضي گفتهاند : بين آن دو فرقي هست ، و آن اين است همزه به آن کسي گويند که دنبال سر مردم عيب ميگويد و ...
-
يَلْمِزُکَ
فرهنگ واژگان قرآن
بر تو خرده مىگيرند- از تو عیب جویی می کنند(اصل ماده همز به معناي شکستن است ، و کلمه لمز نيز به معناي عيب است پس همزه و لمزه هر دو به يک معنا است . ولي بعضي گفتهاند : بين آن دو فرقي هست ، و آن اين است همزه به آن کسي گويند که دنبال سر مردم عيب ميگويد و...
-
فَلَقِ
فرهنگ واژگان قرآن
سپيده دم (کلمه فلق - به فتحه اول و سکون دوم - به معناي شکافتن و جدا کردن است ، و اين کلمه در صورتي که با دو فتحه باشد صفت مشبههاي به معناي مفعول خواهد بود ، يعني شكافته شده . غالبا اين کلمه بر هنگام صبح اطلاق ميشود ، و فلق يعني آن لحظهاي که نور گريبا...
-
إِمَامٍ
فرهنگ واژگان قرآن
پيشوا-راه اصلي(در جمله"إِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ "يعني منزلگاه قوم لوط و قوم ايکه ، هر دو بر سر بزرگ راهي قرار داشت . مقصود از اين راه ، آن راهي است که مدينه را به شام وصل ميکند)
-
أَيْکَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
کلمه ايکه به معناي درخت به هم پيچيده است ، و جمع آن ايک است ، و به طوري که گفته شده قوم ايکه در سرزميني پر درخت چون جنگل زندگي ميکردهاند که درختهايش سر به هم داده بود . اين مردم طايفه اي از قوم حضرت شعيب (عليهالسلام) بودند چون در جمله" انهما لبامام...
-
هُمَزَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
کسي که بدون جهت و بسيار به ديگران طعنه ميزند و عيبجويي و خردهگيريهايي ميکند که در واقع عيب نيست (اصل ماده همز به معناي شکستن است ، و کلمه لمز نيز به معناي عيب است پس همزه و لمزه هر دو به يک معنا است . ولي بعضي گفتهاند : بين آن دو فرقي هست ، و آن اين ...
-
يَلْمِزُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
عیب جويي می کنند - خرده گيري مي کنند (اصل ماده همز به معناي شکستن است ، و کلمه لمز نيز به معناي عيب است پس همزه و لمزه هر دو به يک معنا است . ولي بعضي گفتهاند : بين آن دو فرقي هست ، و آن اين است همزه به آن کسي گويند که دنبال سر مردم عيب ميگويد و خرده...
-
يَثْنُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
عقب مي کشند ("يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ "يعني شانه خالي مي کنند يا سر در گريبان فرو مىبرند .کلمه يثنون از باب ثني الشيء ، يثناه ، ثنيا است ، بر وزن فتح ، يفتح ، فتحا ، و مصدر آن ، يعني ثني به معناي عطف و پيچاندن است ، و نيز به معناي رد و مرتبط بودن بعضي ...
-
مُّشْفِقُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
نگرانها - دلواپسان (کلمه مشفقون جمع اسم فاعل از باب افعال است ، و اشفاق به معناي نوعي ترس است . اشفاق عنايتي است که با خوف آميخته باشد ، چون مشفق کسي را گويند که مشفق عليه را دوست ميدارد ، و ميترسد بلايي به سر او آيد ، اين حالت را که ميترسد محبوبش در...