کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پرت شدگی از موضوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نَضْرِبُ
فرهنگ واژگان قرآن
مي زنيم (عبارت "أَفَنَضْرِبُ عَنکُمُ ﭐلذِّکْرَ صَفْحاً أَن کُنتُمْ قَوْماً مُّسْرِفِينَ"يعني :"آيا به جرم اينکه شما مردمي اسرافگريد از فرستادن قرآن به سوي شما صرفنظر کنيم"در واقع موضوع نازل کردن قرآن را به صفحه اي تشبيه کرده که با ورق زدن از آن عبور ...
-
فَرَضْنَا
فرهنگ واژگان قرآن
واجب گردانيديم (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود )
-
فَرَضْنَاهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را لازم و واجب گردانيديم (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود )
-
فَرِيضَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
مهريه -آنچه واجب شده و تخصيص يافته (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود )
-
تَفْرِضُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
معين کرديد - تعيين کرديد - سهم داديد - واجب گردانيديد (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود در عبارت "مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَ...
-
فَرَضَ
فرهنگ واژگان قرآن
معين کرد - تعيين کرد - سهم داد - واجب گردانيد (دراصل جداکردن قطعه اي از چيزي و تأثير گذاشتن در آن قطعه معني مي دهد و در مورد واجب کردن هم چون پاره اي از حکم را به آن موضوع اختصاص مي دهد ،استفاده مي شود در عبارت "فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ ﭐلْحَجَّ "منظور ...
-
شُعُوباً
فرهنگ واژگان قرآن
نژادها (جمع شِعب اما کلمه شعب در مورد زمين عبارت است از دامنه چند دره که اگر از طرف دامنه نگاه کني به نظرت ميرسد يک زمين است که در آخر ، چند شقه شده ، و اگر از طرف درهها نگاه کني به نظرت ميرسد که چند تکه زمين است که در آخر يکي شده بعضي ديگر گفتهاند ...
-
مِرَاءً
فرهنگ واژگان قرآن
بحث و مجادله (کلمه مرية به معناي تردد در چيزي است ، و شک از مريه عموميتر است . امتراء و ممارات به معناي محاجه (دليل آوردن)در آن امري است که مورد ترديد باشد . اصل کلمه مرية از اصطلاح مريت الناقة گرفته شده که معنايش به پستان ماده شتر جهت دوشيدن شير دس...
-
صَّفْحَ
فرهنگ واژگان قرآن
گذشت کردن - ناديده گرفتن- صفحه (در معناي "صفح "روي خوش نشان دادن نيز مستتر است. پس معناي صفحت عنه اين است که علاوه بر اينکه او را عفو کردم روي خوش هم به او نشان دادم ، و يا اين است که من صفحه روي او را ديدم در حالي که به روي خود نياوردم ، و يا اين اس...
-
يَتِيهُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
سرگردان هستند (عبارت "قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي ﭐلْأَرْضِ " : "[خدا] فرمود: اين سرزمين مقدس [به كيفر نافرمانى] تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول اين مدت در زمينِ [سينا] سرگردان خواهند بود" ، به ...
-
أَثْخَنتُمُوهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار آنها را کشتيد- برآنها غلبه کرديد - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معناي بسيار کشتن ، و غلبه و قهر بر دشمن است . کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او . د...
-
مَعَاشاً
فرهنگ واژگان قرآن
زندگی - مکان زندگی - زمان زندگی (کلمه معاش مصدر ميمي و هم اسم زمان و مکان از عيش است ، و عبارت " وَجَعَلْنَا ﭐلنَّهَارَ مَعَاشاً " به این معنی است که: ما روز را زمان زندگي شما و يا محل زندگي شما قرار داديم ، تا در آن از فضل پروردگارتان طلب کنيد . واگ...
-
يُثْخِنَ
فرهنگ واژگان قرآن
تا آرامش و قرار گيرد - تا استحکام يابد (از کلمه ثِخَن به معني غلظت و بي رحمي است و اثخان کسي به معني بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او .در عبارت "مَا کَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَکُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ يُثْخِنَ فِي ﭐلْأَرْضِ " منظو...