کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سندباد
فرهنگ نامها
(تلفظ: sand bād) (در اعلام) نام پسر گشتاسب پسر لهراسب ؛ نام حکیمی هندی واضع ' سندباد نامه ' .
-
شمسالمعالی
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsolmaeāli) (عربی) به معنی آفتاب بلندیها ؛ (در اعلام) لقب قابوس بن وشمگیر صاحبِ ' قابوس نامه'.
-
بیژن
فرهنگ نامها
(تلفظ: bižan) (پهلوی) (در اعلام) نام پهلوان ایرانی ، پسر گیو و دختر زاده یا خواهر زاده رستم ، که داستان دلاوریهای او در شاهنامهی فردوسی و بیژن نامه آمده است.
-
یاسان
فرهنگ نامها
(تلفظ: yāsān) (دساتیر) از برساختههای فرقهی آذرکیوان ؛ (در اعلام) یاسان را نام پیغمبری دانستهاند و کتابی به نام ' نامه شت و خشور یاسان ' در دساتیر درج شده است .
-
برید
فرهنگ نامها
(تلفظ: barid) (معرب از لاتین veredus ؟) پیک ، چاپار ، نامهبر ؛ (در قدیم) اسگدار ؛ (در اعلام) نام یکی از یاران خاص امام محمد باقر (ع) مشهور به برید بن معاویه عجلی کوفی .
-
سعدالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: saedoddin) (عربی) (موجب) نیک بختی دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر ، از جمله سَعدالدین وراوینی نویسنده و دانشمند قرن هفتم هجری قمری صاحب کتابِ ' مرزبان نامه '.
-
مهیار
فرهنگ نامها
(تلفظ: mah yār) (= ماهیار) ، ← ماهیار ؛ (در اعلام) پیرمردی مهمان نواز در روزگار بهرام گور ؛ (در اعلام) پهلوان ایرانی که نام او دو بار در گرشاسب نامهی اسدی طوسی آمده ، اول در جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو ، دوم در جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو .
-
آزادچهر
فرهنگ نامها
(تلفظ: āzād čehr) (آزاد + چهر = اصل ، نژاد) آزاد چهره ، دارندهی نژاد و گوهر آزاد ، دارای چهرهی آزادگان ؛ نامی که صاحب مرزبان نامه به یکی از کبک هایی که در کوهسار آشیان داشتند داده است. (مگر جفتی کبک در آن کوهسار آشیان داشتند ، یکی را آزاد چهر [آزاد...
-
فرهنگ
فرهنگ نامها
(تلفظ: farhang) پدیدهی کلی پیچیدهای از آداب ، رسوم ، اندیشه ، هنر ، و شیوهی زندگی که در طی تجربهی تاریخی اقوام شکل میگیرد و قابل انتقال به نسلهای بعدی ؛ قاموس و لغتنامه ؛ (در گفتگو) به معنی ادب ، شعور یا تربیت اجتماعی ؛ (در قدیم) به معنای علم ...