کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گفتگوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نیوشه
فرهنگ فارسی معین
(نِ ش ) (حامص .) دزدیده به گفتگوی دیگران گوش دادن .
-
گپ
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) سخن ، حرف ، گفتگوی دوستانه .
-
بگوبخند
فرهنگ فارسی معین
(بُ بِ خَ) (اِمص .) گفتگوی همراه با شوخی و خنده .
-
بگومگو
فرهنگ فارسی معین
(بُ مَ) (اِمص .) گفتگوی همراه با خشم ، جر و بحث .
-
مشاجره
فرهنگ فارسی معین
(مُ جِ رَ یا رِ) [ ع .مشاجرة ] (مص ل .) 1 - با هم نزاع کردن . 2 - گفتگوی همراه با پرخاش و ستیز.
-
مغازله
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ لَ یا زِ لِ) [ ع . مغازلة ] 1 - (مص ل .) عشق بازی کردن ، معاشقه کردن . 2 - (اِمص .) عشقبازی ، گفتگوی عاشقانه .
-
دل
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ په . ] (اِ.) 1 - از اندام های درونی بدن جانداران که ماهیچه ای بوده و با حرکتی یکنواخت و پیاپی ، خون را در بدن به گردش درمی آورد. 2 - (عا.) شکم . 3 - خاطر، ضمیر. 4 - دلیری ، شهامت . ؛~ دادن و قلوه گرفتن کنایه از: گرم گفتگوی دوستانه یا عاشقانه ...
-
مخ
فرهنگ فارسی معین
(مُ خّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مغز، مغزسر. 2 - دو نیم کرة مغزی را گویند که قسمتی از دستگاه مرکزی اعصاب است و در کاسة سر و در قسمت بالا و جلو آن قرار گرفته است . 3 - اصل میانة هر چیز. ؛ ~ کسی را خوردن (کن .) با گفتگوی زیاد او را خسته کردن . ؛~ کسی سوت کش...