کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گز و نیم گز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ذرع
فرهنگ فارسی معین
(ذَ رْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) اندازه گرفتن پارچه و مانند آن با ذراع . 2 - (اِ.) واحدی برای طول ، برابر با 04/1 متر، گز. ؛~ نکرده پاره کردن کنایه از: نیندیشیده و نسنجیده عمل کردن . ؛ ~ُ پیمان کردن اندازه گرفتن ، گز کردن .
-
گزانگبین
فرهنگ فارسی معین
(گَ زَ گَ) (اِمر.) شکرک مترشح از بوته های گز را گزانگبین گویند. این شکرک سفت و شکننده و دارای قند و الکل های مختلف است و خواص دارویی دارد. از جمله به عنوان مسهل جهت اطفال و ضد راشیتیسم استعمال می شود. به علاوه ازآن نوعی شیرینی به نام گز درست می کنند.
-
جشان
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ په . ] (اِ.) گز استادان خیاط و بنا، چوبی که بدان زمین و امثال آن را پیمایند.
-
زرنگ
فرهنگ فارسی معین
(زَ رَ) (اِ.) 1 - درختی است کوهی ، بسیار محکم و از آن تیر و نیزه و گوی چوگان و جناغ زین سازند؛ درخت گز. 2 - زردچوبه .
-
سنگ تراش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) 1 - (ص فا.) کسی که کارش کندن ، تراشیدن ، صیقلی کردن و شکل دادن سنگ هاست . 2 - (اِمر.) صورت فلکی کوچکی در آسمان نیم کرة جنوبی .
-
انگشت پیچ
فرهنگ فارسی معین
(اَ گُ) 1 - (ص مر.) هر چیز غلیظ و سفت مانند عسل ، شیره . 2 - معارض ، مخالف . 3 - انعام اندک . 4 - (اِمر.) شرط ، پیمان . 5 - نوعی حلوا. 6 - نوعی گز به صورت شیرة سفید رنگ غلیظ و چسبنده .
-
مخ
فرهنگ فارسی معین
(مُ خّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مغز، مغزسر. 2 - دو نیم کرة مغزی را گویند که قسمتی از دستگاه مرکزی اعصاب است و در کاسة سر و در قسمت بالا و جلو آن قرار گرفته است . 3 - اصل میانة هر چیز. ؛ ~ کسی را خوردن (کن .) با گفتگوی زیاد او را خسته کردن . ؛~ کسی سوت کش...
-
بست
فرهنگ فارسی معین
(بَ) 1 - (مص مر.) بستن ، سد کردن . 2 - ( اِ.) حلقه یا نیم دایره ای که به چهارچوب در یا پنجره متصل است و چفت یا قفل در آن قرار می گیرد. 3 - هر نوع وسیله برای گرفتن و نگهداشتن چیزی . 4 - جایی که مردم برای ایمن ماندن از تعرض یا دادخواهی به آن جا پناهنده...