کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریغ رحمت سر کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پاسفره
فرهنگ فارسی معین
(سُ رِ) (اِمر.) ظرف خالی بر سر سفره برای جدا کشیدن طعام .
-
کباده کشیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کِ دَ) (مص ل .) 1 - کشیدن کمان (کباده ). 2 - ورزشکار تنة کباده را به دست چپ و زنجیر آن را به دست راست گرفته بالای سر خود می برد و طوری حرکت می دهد که دست ها از آرنج تا مچ به طور افقی روی سر قرار گیرد.
-
نی پیچ
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نَ) (اِمر.) لولة ساخته از مفتول یا غیره که بر او آن پوست یا پارچه گرفته ، یک سر آن به قلیان متصل است و سر دیگر به دهان (به هنگام کشیدن قلیان ).
-
عر و تیز کردن
فرهنگ فارسی معین
(عَ رُّ. زú کَ دَ) (مص ل .) (عا.) عربده کشیدن ، سر و صدا راه انداختن .
-
مسح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پاک کردن .2 - کشیدن دست تر به فرق سر و روی پاها هنگام وضو گرفتن .
-
چپق
فرهنگ فارسی معین
(چُ پُ) [ تر. ] (اِ.) نوعی آلت تدخین دارای دسته ای چوبی و سری سفالی که توتون را در سر آن ریخته و دود کنند. ؛ ~کسی را کشیدن نهایت خشونت را نسبت به کسی اعمال کردن .
-
حقه
فرهنگ فارسی معین
(حُ قِّ) [ ع . حقة ] 1 - (اِ.) ظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر. 2 - کوزه مانندی کوچک از جنس سفال یا چینی که روی آن سوراخ ریزی دارد، آن را به سر وافور نصب می کنند برای کشیدن تریاک . 3 - (ص .) حیله گر، زرنگ .
-
مخ
فرهنگ فارسی معین
(مُ خّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - مغز، مغزسر. 2 - دو نیم کرة مغزی را گویند که قسمتی از دستگاه مرکزی اعصاب است و در کاسة سر و در قسمت بالا و جلو آن قرار گرفته است . 3 - اصل میانة هر چیز. ؛ ~ کسی را خوردن (کن .) با گفتگوی زیاد او را خسته کردن . ؛~ کسی سوت کش...
-
خط کش
فرهنگ فارسی معین
(خَ کَ یا کِ) (ص فا.) (اِمر.) ابزاری که برای ترسیم خط راست و نیز اندازه گیری طول به کار می رود. ؛ ~ تِ (تی ) خط کشی که بر سر آن یک خط کش کوچکتر با زاویة قائم ، متصل شده و در کشیدن رسم های دقیق به کار می رود. و به دلیل شباهت به حرف انگلیسی ( T ) به ...
-
مو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - رشد خارجی روی پوست به صورت رشته های محکم نخ مانند به ویژه رشته های رنگیزه داری که پوشش ویژة یک پستاندار است . 2- پوشش مویی یک جانور یا بخشی از بدن به ویژه پوشش مویی سر انسان . ؛~ی دماغ (کن .) مزاحم . ؛~ را از ماست کشیدن (کن .) بسیار دقی...