کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
portable پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
portable shrine
زیارتگاه سیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] زیارتگاهی قابل حمل، بهویژه در بین پیروان آیین بودا، بهصورت جعبه یا صندوقی کوچک که مسافران آن را در سفر به سرزمینهای دور و ناهمکیش، برای به جا آوردن آداب مذهبیشان، حمل میکردند
-
portable number
شمارۀ محفوظ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شمارهتلفنی که در طرح شمارهگذاری ملی برای مشترکان تعیین میشود و به بهرهبردار خاصی تعلق ندارد؛ یعنی مشترکان میتوانند بهرهبردار خود را عوض کنند بیآنکه شمارهتلفنشان عوض شود
-
number portability
حفظ شماره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] یکی از انواع خدمات شبکههای هوشمند که در آن مشترک میتواند مکان یا بهرهبردار خود را تغییر دهد، بیآنکه شمارۀ تلفن تغییر کند
-
portable 1
انتقالپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ویژگی نرمافزاری که بهراحتی قابل جابهجایی از روی یک سختافزار به سختافزار دیگر است
-
cloud portability
انتقالپذیری اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] قابلیت انتقال اطلاعات از یک محیط رایانش اَبری به محیط رایانش اَبری دیگر
-
shifting ballast, portable ballast
ترازۀ منقول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تکهای آهن یا کیسههای شن یا موارد مشابه قابلجابهجایی که بهعنوان ترازه در شناورهای کوچک گنجانده میشود تا شناور ترازمند شود
-
portable chipper, mobile chipper
تراشهساز متحرک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ماشینی متحرک شامل نقاله و پوستکن و تراشهساز که قادر است تراشههای تولیدشده را به بارکش بریزد یا بهصورت تودهای انباشته کند
-
portable rail saw
ریلبُر دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلبُری که میتوان آن را بهسهولت به محل مورد نیاز انتقال داد
-
portable 2 (fr.)
دستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی دستگاه یا وسیلهای که بتوان آن را با دست حمل کرد
-
portable whistle post
علامت سوت قابلحمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] علامت سوتی که پیش از محوطۀ کاری کارگران بر روی خط گذاشته میشود
-
portability, porting, transferability
انتقالپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] قابلیت یک برنامۀ رایانهای که اجرای آن را بر روی دو یا چند رایانۀ ناهمسان، با مشخصات متفاوت، ممکن میسازد و نتایجی همسان به دست میدهد
-
man portable air defense system
سامانۀ پدافند هوایی همراه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مجموعهای از سلاحهای دوشپرتاب زمینبههوای هدایتشونده که تهدیدی جدی برای هواپیماهای ارتفاعپایین، بهویژه بالگَردها، محسوب میشود اختـ . ساپۀ همراه