کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
orient پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
orientation
اشراف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] آگاهی بر خویشتن و واقعیت بیرونی
-
outer orientation, exterior orientation
توجیه بیرونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] بازیابی موقعیت و جهت دوربین در لحظۀ عکسبرداری
-
inner orientation, interior orientation
توجیه درونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] بازیابی دقیق فاصلۀ کانونی و مختصات نقطۀ اصلی دوربین و مقادیر تابیدگیهای شعاعی و مماسی عدسی
-
Orientalizing, Orientalizing period
شرقیمآبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورۀ گاهنگاشتی در یونان از ابتدای سدۀ هشتم ق.م تا سدۀ هفتم ق.م که فاصلۀ میان آغاز عصر آهن تا دورۀ عتیق را شامل میشود
-
burial orientation, skeletal orientation
راستای تدفین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] راستای قرار گرفتن جسد در هنگام تدفین متـ . راستای بدن body orientation
-
orientation tour
گشت توجیهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتی کوتاه در ابتدای ورود گردشگران به شهر برای آشنایی آنها با وضعیت و امکانات موجود
-
orientation 3
موقعیتآگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] شناختن اشخاص و آگاهی از خویشتن در زمان و مکان
-
orientational metaphor
استعارۀ جهتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] استعارهای که ازطریق جهات اصلی، بیان حوزههای انتزاعی را امکانپذیر میکند
-
person orientation
اشراف به اشخاص
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] توانایی تشخیص خود و آگاهی از افراد مخاطب
-
time orientation
اشراف زمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] توانایی تشخیص خود و آگاه بودن از زمان
-
place orientation
اشراف مکانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] توانایی تشخیص خود و آگاه بودن از مکان
-
orientation 1
توجیه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] قرار دادن عکس یا نقشه یا مدل بهصورتیکه همۀ امتدادها با امتدادهای نظیر شیء یا موضع مورد نظر موازی باشد
-
absolute orientation
توجیه مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] مقیاسگذاری و تراز کردن و توجیه یک یا چند مدل برجسته متناسب با نقاط واپایش زمینی
-
relative orientation
توجیه نسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] قرار دادن یک جفت عکس همپوش در موقعیت و وضعیت صحیح نسبت به یکدیگر
-
orientation 2
جهت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] موقعیت زاویهای بخشی از گیاه نسبت به محور مرکزی که معمولاً عمودی است