کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
half-baked پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
half cream, half and half cream
خامۀ کمچربی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مخلوطی از شیر و خامه حاوی 10/5 تا 18 درصد چربی
-
baking powder
ورآور شیمیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] پودری برای ورآمدن خمیر که در پخت نان و شیرینی از آن استفاده میشود متـ . ورآور 2
-
baking quality
کیفیت نانوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مناسب بودن یک آرد برای تولید نان خوب با خمیر ورآمده و بافت دلخواه و توزیع یکنواخت حبابهای هوای تشکیلشده در حین تخمیر
-
baking schedule
جدول کورهپزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مجموعۀ دماها و زمانهای کورهپزی مرتبط که در آن فیلم (film)، پخته یا خشک میشود؛ پخت نمونه در کمترین دما، زمان بیشتری لازم دارد و با افزایش دما، مدتزمان کاهش مییابد
-
baking oven
تنور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] محفظۀ پخت بهکمک حرارت خشک متـ . فِر
-
baking time
زمان کورهپزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] براساس جدول کورهپزی، مدتزمانی که لازم است تا در دمای مشخص، فیلم (film) پخته یا خشکشدهای با خواص مطلوب حاصل شود
-
baking 1
پختن 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تهیۀ مواد غذایی با استفاده از حرارت خشک در تاوَن یا تنور متـ . تنوری کردن
-
baking chocolate
شکلات شیرینیپزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شکلات حاوی پنج تا بیست درصد شکر که در شیرینیپزی کاربرد دارد متـ . شکلات تلخ bitter chocolate, unsweetened chocolate
-
baking properties
خواص نانوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگیهای کیفی غلات و آرد و خمیر و افزودنیهای مورد استفاده برای محصولات نانوایی
-
half ahead
نصفبهجلو!
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان حرکت به جلو با نصف دورِ ممکن موتور
-
half astern
نصفبهعقب!
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان حرکت به عقب با نصف دورِ ممکن موتور
-
half price
نیمبها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] قیمتی معادل نصف قیمت معمول
-
half-width
نیمپهنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] برای تابعی که دارای مقدار بیشینه است و در دو طرف آن تابع بهسرعت کاهش مییابد، فاصلۀ میان دو مقدار از متغیر مستقل که در آنها مقدار تابع، نصف مقدار بیشینه است
-
half-cell
نیمپیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] الکترود واحدی که در یک محلول برقکاف قرار گرفته است
-
half hitch
نیمخفت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] خفتی که برای ساختن آن سر طناب را از میان حلقهای که با خود طناب ایجاد شده است رد میکنند