کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
fuse پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
fuse
فیوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وسیلهای در مدارهای الکتریکی که در هنگام افزایش بیشازحد جریان، با قطع مدار، ایمنی آن را تأمین کند
-
واژههای مشابه
-
fuse pin, fuse bolt
میلۀ محافظ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] اتصال ضعیف مکانیکی در نقطۀ پُرتنش سازه مانند موتور و ارابۀ فرود
-
fuse plate
صفحۀ ایمنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] صفحهای که در مفصل سازۀ پایۀ علائم نصب میشود و هرچند در برابر نیروی باد مقاوم است، در هنگام برخورد وسیلۀ نقلیه با پایه در هم میشکند تا از شدت تصادف کاسته شود
-
self-destroying fuse, self-detonating fuse
ماسورۀ خودانهدامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ماسورهای برای انفجار و انهدام مرمی یا گلوله یا موشک پیش از اصابت به هدف
-
boresafe fuse/ boresafe fuze
ماسورۀ ضامندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ماسورهای که ضامن آن مانع انفجار گلوله پیش از خروج از دهانۀ لوله میشود
-
fusion protein, fused protein
پروتئین الحاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] ← پروتئین آمیژهای
-
fused cast refractory
دیرگداز ذوبیـ ریختگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] دیرگدازی که در حالتِ مذاب در قالب ریخته و شکل داده میشود