کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
full-time پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
full-time equivalent
معادل تماموقت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] مقدار زمان مورد نیاز برای ارائۀ خدمتی خاص براساس حجم کار و ساعتهای مقرر معادل ساعات کارکرد یک فرد تماموقت اختـ . مَت FTE
-
full retreading, full treading, full cap
روکشکاری شانهتاشانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تراشیدن رویۀ تایر و شانۀ آن تا بالای دیواره و تعویض آن با رویۀ جدید
-
full ahead, full speed ahead
تمامبهجلو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرمان حرکت به جلو با حداکثر دورِ ممکن موتور
-
time chart, time plot
نمودار زمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] نموداری دوبُعدی که مقادیر یک سری زمانی را بر روی محور عمودی و زمان را بر روی محور افقی نشان میدهد
-
platform time, work time
مدت کار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] 1. مدتزمانی که یک واحد حملونقل عمومی فعالیت درآمدزا دارد 2. مدتزمانی که بهرهبردار مکلف است با وسیلۀ نقلیۀ عمومی به ارائۀ خدمات بپردازد 3. مدتزمانی که بهرهبردار عملاً به ارائۀ خدمات میپردازد
-
pre-timed signal timing
زمانبندی ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] در چراغ راهنمایی، تنظیم نوبت و مدت حرکت وسایل نقلیه و عابران در هریک از انشعابهای یک تقاطع بهصورت خودکار و ازپیشتعیینشده
-
cure time, curing time
زمان پخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] فاصلۀ زمانی میان قرارگیری یک بسپار گرماسخت در معرض شرایط پخت تا هنگامی که خواص معینی در آن پدید آید
-
coherence time, boiling time
زمان همدوسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] میانگین مدت لازم برای آنکه فاز نسبی دو موج یا فاز تکموج به مقدار قابلملاحظهای تغییر کند متـ . تأخیر زمانی گرینوود Greenwood time delay
-
time marker/ time-marker
شاخص زمانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] گروهی از دستساختهها که باتوجهبه برخورداری از مجموعهای از شاخصههای همگن، اهمیت زمانی دارند
-
full verb
فعل تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← فعل واژگانی
-
full price
قیمت کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← تمامبها
-
full control
واپایش کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] واپایش حرکت گردشی با استفاده از فانوسهای سهخانۀ پیکاندار در یک چراغ ششخانهای
-
full agonist
همکنشگر تام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] همکنشگری که میتواند پاسخ بیشینه را در بافت ایجاد کند
-
freight in full
کرایۀ کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بندی در اجارهنامۀ کشتی که براساس آن کلیۀ هزینههای بندری بر عهدۀ مالک کشتی است
-
full gloss
تمامبرّاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی سطحی که در تمام زوایا صاف و آینهای دیده میشود