کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
finger-pointing پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
fingering
انگشتگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نظام تخصیص اعداد یا دیگر نمادها به هریک از انگشتان دست در نتنویسی بهنحویکه مشخص شود هر نت با کدام انگشت نواخته میشود
-
by-points
جهات جنبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] جهات مجاور هریک از جهات میانی که شامل 16 جهت از مجموع کل 32 جهت قطبنماست
-
point-to-point
نقطهبهنقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ویژگی ارسال نشانکها از یک نقطۀ مبدأ به یک نقطۀ مقصد
-
fish finger
ماهی لقمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] تکهای گوشت ماهی که آن را به پودر نان و خمیری مخصوص آغشته و بهصورت یخزده بستهبندی میکنند
-
finger cymbal
سِنج پولکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] سنجی فاقد زیروبمی معین که اغلب زنان رقصنده به کار میگیرند و دو صفحۀ آن معمولاً به شست و انگشت میانی یک یا دو دست متصل میشود و با کوبش به یکدیگر الگوهای ریتمی خاصی تولید میکنند متـ . سِنج انگشتی
-
finger puppet
عروسک انگشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] شخصیتی در نمایش عروسکی که بر روی انگشتان عروسکگردان نقاشی یا ساخته میشود
-
string fingers
انگشتان خم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← انگشتان کشش
-
drawing fingers
انگشتان کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] سه انگشت نخست دست خم که با آنها زه را میکشند متـ . انگشتان خم string fingers
-
finger tab
انگشتپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تکه چرمی که بر روی یک یا چند انگشت قرار میدهند تا از سایش پوست در هنگام کشیدن زه جلوگیری کند
-
zinc finger
انگشتۀ رویدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] حبهای حاوی فلز روی با اتصالات عرضی که در پروتئینهای متصلشونده به دِنا مشترک است
-
adherent point, point of adherence
نقطۀ چسبیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نقطهای برای مجموعهای در فضای توپولوژیکی، که هر همسایگی آن شامل نقطهای از آن مجموعه باشد
-
simple point, regular point
نقطۀ ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← نقطۀ معمولی2
-
flooding point/ flood point
نقطۀ طغیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] نقطۀ بیانگر شرایط طغیان بر روی نمودار مناطق ایمن عملیاتی (Area of satisfactory operation)
-
reporting point, calling-in-point
نقطۀ گزارشدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نقطهای در دریا که پس از رسیدن به آن باید گزارش تردد به مرکز واپایی شناورهای منطقه داده شود
-
boundary point, frontier point
نقطۀ مرزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نقطهای برای مجموعهای در فضای توپولوژیکی، که هر همسایگی آن شامل نقاطی از آن مجموعه و متممش باشد