کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
cost-effective پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
cost
هزینه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ارزش پولی یا بهای انجام فعالیتها و خرید تجهیزات و نصب تأسیسات پروژه
-
cost-effectiveness analysis
تحلیل هزینه ـ اثربخشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] تحلیلی که بر مبنای آن معلوم میشود از میان گزینههای گوناگون کدامیک با توجه به هزینه بیشترین اثربخشی را در پی دارد
-
effective
اثربخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانهای که دارای اثربخشی است
-
effectiveness
اثربخشی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] در سامانههای رایانهای، میزان مطابقت برونداد یک سامانه با نیازهای کاربران خاص آن سامانه
-
effect
جلوه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] هر عنصر صوتی یا تصویری که برای ایجاد تأثیر مشخصی به فیلم افزوده شود
-
side effect/ side-effect
اثر جانبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] هرگونه اثر دارو غیر از اثر درمانی موردنظر
-
cost-push inflation,cost inflation
تورم فشار هزینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] افزایش پایدار سطح عمومی قیمتها بهدلیل انتقال افزایش هزینههای تولید به مصرفکنندگان کالا و خدمات
-
voyage costs
هزینۀ سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینههای یک سفر مشخص شامل سوخت مصرفی، هزینههای بندری، عوارض آبراه، یدککشی، دستمزد خدمه، نگهداری، تعمیرات، بیمه، کالاهای مصرفی و روغنهای مصرفی
-
indirect cost
هزینۀ غیرمستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای که بهطور مشترک برای انجام فعالیتهای مختلف اما در قالب یک پروژه صرف شود
-
allowable cost
هزینۀ مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای منطقی که با معیارهای پذیرفتهشده و شرایط پیمان انطباق دارد
-
direct cost
هزینۀ مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای که مستقیماً و بهطور خاص برای انجام یک فعالیت مشخص برآورد میشود
-
cost estimating
برآورد هزینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] تخمین منابع لازم برای تکمیل فعالیتهای پروژه
-
cost budgeting
بودجهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] جمعبندی هزینههای برآوردشدۀ فعالیتهای منفرد یا بستههای کاری (work package) برای تعیین بودجۀ مبنا
-
crew's effect
لوازم شخصی خدمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] لوازم شخصی مورد استفادۀ روزمرۀ خدمۀ کشتی
-
effect lighting
نورپردازی جلوهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نوعی نورپردازی برای ایجاد جلوههای ویژۀ بصری