کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
camping پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
camp-on, camp-on-busy, camp 2
نوبتگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تسهیلات یا خدماتی که به برخوان امکان میدهد تا زمانی که خط یا تجهیزات ارتباطی مورد درخواست مشغول است، در نوبت قرار گیرد
-
camp 1
اردوگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اقامتگاهی ارزانقیمت که مسافران با استفاده از چادر یا کاروانک در آن اقامت میکنند متـ . اردو
-
holiday camp
اردوگاه گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعهای اقامتگاهی که در آن انواع کلبه و کاروانک گردشگری را همراه با تسهیلاتی برای سرگرمی و خرید و پذیرایی در یک مکان در اختیار گردشگران قرار میدهند
-
fire camp
اردوی آتشنشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] محلی برای استقرار و نگهداری وسایل آتشنشانی و پشتیبانی و ارائۀ خدمات به آتشنشانها متـ . پایگاه آتشنشانی base camp
-
side camp
اردوی بینهبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اردو یا محل استقرار شبانهروزی واحد بینهبَری
-
camp bed
تخت سفری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی تخت که غالباًً از آن در سفر استفاده شود
-
base camp
پایگاه آتشنشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← اردوی آتشنشانی
-
camp car, outfit car, dormitory car, bunk car
واگن خوابگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] واگنی با امکانات اقامتی برای استراحت کارگران و کارکنان در محل کارگاه نصب خط