کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
establishes پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
establishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایجاد می کند، برقرار کردن، ساختن، دایر کردن، تاسیس کردن، مقرر داشتن، بناء نهادن، تصدیق کردن، معین کردن، فراهم کردن، بر پا کردن، تصفیه کردن، کسی را به مقامی گماردن، شهرت یا مقامی کسب کردن
-
واژههای مشابه
-
establishment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استقرار، تاسیس، برقراری، تشکیل، برپایی، موسسه، سازمان، بنگاه، بناء، دسته کارکنان
-
establisher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناظر، موسس
-
establishments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موسسات، استقرار، تاسیس، برقراری، تشکیل، برپایی، موسسه، سازمان، بنگاه، بناء، دسته کارکنان
-
established
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایجاد، مقرر، پا بر جا، مثبت
-
establishing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأسیس، سازماندهی
-
establishable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل تنظیم
-
established church
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیسا تاسیس شد، کلیسای قانونی و شرعی
-
re-establishment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازسازی
-
business establishment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استقرار کسب و کار
-
self-established
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خودمختار
-
Communications Security Establishment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأسیس امنیت ارتباطات