کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باتون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باتون یاچوب قانون
دیکشنری فارسی به عربی
عصا
-
جستوجو در متن
-
baktun
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتون
-
Baton Rouge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتون روژ
-
Baton Rouge Bridge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پل باتون روژ
-
truncheoning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشح کردن، با چماق یا باتون زدن
-
truncheon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تنه، باتون، چوب قانون، چماق، چوب پاسبان، عصا، با چماق یا باتون زدن
-
swagger stick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چنگ زدن، چوب دستی کوچک، باتون
-
nightstick
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شب ادراری، چوب قانون، باتون پاسبان
-
club
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باشگاه، انجمن، کانون، چماق، گرز، باتون، مجمع، خال گشنیز، خاج، عمود، چماق زدن، تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
-
batons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باتوم، عصا، چوب میزانه، باتون یا چوب قانون، عصای افسران، عصا یا چوپ صاحب منصبان
-
عصا
دیکشنری عربی به فارسی
عصا يا چوپ صاحب منصبان , چوب ميزانه , باتون ياچوب قانون , عصاي افسران , چسبيدن , فرورفتن , گير کردن , گير افتادن , سوراخ کردن , نصب کردن , الصاق کردن , چوب , عصا , چماق , وضع , چسبندگي , چسبناک , الصاق , تاخير , پيچ درکار , تحمل کردن , چسباندن , تردي...