عصا يا چوپ صاحب منصبان , چوب ميزانه , باتون ياچوب قانون , عصاي افسران , چسبيدن , فرورفتن , گير کردن , گير افتادن , سوراخ کردن , نصب کردن , الصاق کردن , چوب , عصا , چماق , وضع , چسبندگي , چسبناک , الصاق , تاخير , پيچ درکار , تحمل کردن , چسباندن , ترديد کردن , وقفه
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.