کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خانه خانه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خانة من به بزرگی خانة او نیست (/ خانة من کوچک تر است).
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: kiya men be gordi-ye kiya nun neha. طاری: kiya-ye mun be gordi-ye kiya-ye e neha. طامه ای: keɹa-ɂe mun be gordi-ye keɹe nuhun nehe (/ neha). طرقی: kiya-ye mo be gordi-ye kiya-ye e neha. کشه ای: kiya-ye mu be gordi-ye kiya-ye e neha. نطنزی: k...
-
جستوجو در متن
-
چادر چاقچور کردن
لهجه و گویش تهرانی
آماده بیرون رفتن از خانه شدن
-
شال و کلاه کردن
لهجه و گویش تهرانی
آماده شدن برای خروج از خانه
-
پُوشیدَن
لهجه و گویش بختیاری
pušidan 1. پوشیدن لباس؛ 2. پیش کردن درِ خانه.
-
کیلیت کردن
لهجه و گویش بختیاری
kilit kerdan قفل کردن dar-e huna-ne kilit kerdi>:در خانه را قفل کردى> .
-
بیِّ
لهجه و گویش گنابادی
biie در گویش گنابادی یعنی بیائید ، تشریف بیاوردید ، یک تعارف برای مهمان کردن کسی یا خانواده ای برای آمدن به خانه برای مهمانی یا آمدن به درون خانه است زمانی که دم در هستند.
-
پِسْتا
لهجه و گویش گنابادی
pesta در گویش گنابادی یعنی گوشه ، انباری ، ردیف ، اندرونی خانه ، نظم ، ترتیب ، هموار کردن
-
ریت کِردن
لهجه و گویش بختیاری
rit kerdan 1. خالى کردن خانه؛ 2. کندن پر پرنده؛ 3. کندن برگ درخت.
-
زابراه
لهجه و گویش گنابادی
zaberah در گویش گنابادی یعنی ول ماندن ، بیرون کردن از خانه ، رها کردن ، مجبور به تغییر محل سکنا ، دستور تخلیه منزل اجراه ای که نتیجه آن زابراهی است ، بی خانمان
-
مِلَوْ
لهجه و گویش بختیاری
me:lav گیلاس وحشى (1. براى دور کردن مورچهها برگ آن را در زیر فرش خانه مىگذارند؛ 2. مغز هسته آن را در ساخت معجونى براى تقویت قواى جنسى بهکارمىبرند؛ 3. مغز هسته آن را براى درمان اسب شاشبند شده بهکار برند).
-
شیر برف
لهجه و گویش گنابادی
shirbarf واژه بستنی که شکل اصلی آن پئیستهنی (پئیس=شیر+تهن=یخ+ی=پسوند نسبت) است به معنای شیر یخزده یا برفشیر است همانطور که آنرا در افغانستان شیریخ و در تاجیکستان یخماس و در انگلستان icecream و در سنسکریت برفشیر पयोहिम payohima مینامند. در سنسکریت لغت...
-
بِه چَش کردن
لهجه و گویش گنابادی
be chash kerdan این واژه در گویش گنابادی با تلفظ (bechash)به معنای چشم زخم زدن ، شوری چشم ، بدشگونی و شومی نگاه به کار میرود. مردم گناباد از گذشته های دور اعتقاد تامه ای به شومی نگاه از روی بدخواهی داشته اند و معتقد بوده اند که برخی افراد با نگاه خاص...