کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برف سُرۀ مارپیچ بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیر برف
لهجه و گویش گنابادی
shirbarf واژه بستنی که شکل اصلی آن پئیستهنی (پئیس=شیر+تهن=یخ+ی=پسوند نسبت) است به معنای شیر یخزده یا برفشیر است همانطور که آنرا در افغانستان شیریخ و در تاجیکستان یخماس و در انگلستان icecream و در سنسکریت برفشیر पयोहिम payohima مینامند. در سنسکریت لغت...
-
برف اُووِدَن
لهجه و گویش بختیاری
barf owvedan برف آمدن، برف باریدن.
-
برف تَلَه
لهجه و گویش بختیاری
barf-tala برفِ در حالِ آب شدن. نیز tella .
-
برف پیری
لهجه و گویش تهرانی
سپیدی مو
-
برف خوره
لهجه و گویش تهرانی
بارندگی که باعث ذوب برفهای سطح زمین میشود.
-
مث برف
لهجه و گویش تهرانی
سفید ،تمیز
-
کِزاله برف
لهجه و گویش بختیاری
kezâla barf برف اندکى که بعضى قسمتهاى زمین را پوشانده باشد.