کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یک یک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یک یک
لغتنامه دهخدا
یک یک . [ ی َ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ق مرکب ، اِ مرکب ) فردفرد. یکی یکی . یک نفر یک نفر. یک عدد یک عدد: شاگردان یک یک از در بیرون می روند. تک تک : لاجرم گویی که یک یک ذره رادر درون پرده ای باری دگر. عطار.و به گاه خلوت و فرصت یک یک را عرضه می دارد تا نشان م...
-
جستوجو در متن
-
غلپ
لغتنامه دهخدا
غلپ . [ غ ُ ل ُ ] (اِ) یک جرعه ٔ بزرگ از مایع خارجی در دهان . یک بار پری دهان از مایعی ، در تداول عامه ، یک غلپ ، یک جرعه و یک شربت : یک غلپ آب . یک غلپ شربت . یک غلپ خون . یک غلپ چای . رجوع به غُلُب شود.
-
یکپارچه
لغتنامه دهخدا
یکپارچه . [ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) یک پاره . یک لخت . یک تخته .(یادداشت مؤلف ). یک قطعه . یک جزء. رجوع یه یک پاره شود. || جامد. صلب . || کلان . || (ق مرکب ) یک بارگی و یک دفعه . (ناظم الاطباء).
-
امهات کسور
لغتنامه دهخدا
امهات کسور. [ اُم ْ م َ ت ِ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امهات کسور نُه است ، نصف (یک دوم )، ثلث (یک سوم )، ربع (یک چهارم )، خمس (یک پنجم )، سدس (یک ششم )، سبع (یک هفتم )، ثمن (یک هشتم )، تسع (یک نهم )، عشر (یک دهم ). (از دستورالعلماء ج 1 ص 187).
-
وحاد وحاد
لغتنامه دهخدا
وحاد وحاد. [ وُ دَ وُ دَ ] (ع ق مرکب ) یک یک دخلوا وحاد وحاد؛ یعنی یک یک درآمدند. (ناظم الاطباء).
-
احاد
لغتنامه دهخدا
احاد. [ اُ دَ ] (ع ق ) یک یک . (مهذب الاسماء). یکی یکی .- اُحاد اُحاد ؛ یک یک . یکان یکان .
-
باخق
لغتنامه دهخدا
باخق . [ خ ِ ] (ع ص ) مرد یک چشم . یک چشم . اعور. منجوق العین . ابخق . بخیق : رجل باخق العین ؛ مرد یک چشم . مرد یک چشمه . (منتهی الارب ).
-
چارک
لغتنامه دهخدا
چارک . [ رَ ] (اِ مرکب ) مخفف چهاریک . ربع. یک چهارم . یک حصه از چهار حصه . || چهاریک من (ده سیر) چهاریک ذرع . (ده گره ) ربع یک من . یک چهارم من . || ربع یک ذرع .یک چهارم ذرع . || ده سیر (در تداول عامه ). || پنجاه (مخفف پنجاه درم که یک چهارم من تبریز...
-
کش
لغتنامه دهخدا
کش . [ ک َ ] (اِ) بار.کرت . دفعه . مرتبه . نوبه . یک کش ، یک بار. یک نوبت .
-
اعشاراً
لغتنامه دهخدا
اعشاراً. [ اَ رَن ْ ] (ع ق ) ده یک . (یادداشت بخط مؤلف ). از روی ده یک . بطور ده یک .
-
اسداساً
لغتنامه دهخدا
اسداساً. [ اَ سَن ْ ] (ع ق ) بشش یک . شش یک ، شش یک .
-
چنگه
لغتنامه دهخدا
چنگه . [ چ َ گ َ / گ ِ ] (اِ) آلت آهنین دندانه داری است با دسته ٔ چوبین که برای شیار زمین در باغها بکار رود. (یادداشت مؤلف ). چنگک . || محتوی یک چنگ فراهم آورده . مشت . قبضه . چنگ . یک چنگه . یک مشت . یک چنگ . یک چنگه کشمش . یک مشت کشمش . آنگاه که ا...
-
طاقة
لغتنامه دهخدا
طاقة. [ ق َ ] (ع اِ) طاقت . رجوع به طاقت شود. || یک تار از ریسمان . (برهان ) (غیاث اللغات ). تار. لا. توی . یک تاه از رسن . (منتهی الارب ). || یقال : طاقةُ ریحان . (منتهی الارب ). یک شاخ از ریحان . یک طاقه ٔ ریحان . || طاقه ای از زعفران . یک تا از آن...
-
میلی متر
لغتنامه دهخدا
میلی متر. [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) واحد طول در سیستم متری . یک هزارم متر. یک هزارم گز.- میلی متر مربع ؛ یک میلیونیم متر مربع.- میلی متر مکعب ؛ یک میلیاردیم متر مکعب . یک بیلیونیم متر مکعب .