کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یکرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کار یکرو کردن
لغتنامه دهخدا
کار یکرو کردن . [ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قطع معامله و قطع دوستی کردن . (غیاث ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
یک رو
لغتنامه دهخدا
یک رو. [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) یک روی . مخلص صادق و بی نفاق که در حضور و غیبت نیک گوید. (آنندراج ) (غیاث ). که نفاق نورزد. که منافق نیست . صدیق . مقابل دورو. (یادداشت مؤلف ). متفق . صادق . بی نفاق . بی ریا و درست . (ناظم الاطباء). || یک نواخت . یک د...
-
جستوجو در متن
-
صادق الوعد
لغتنامه دهخدا
صادق الوعد. [ دِ قُل ْ وَ ] (ع ص مرکب ) راست نوید. خوش قول : خواهی که چو صبح صادق الوعد شوی خورشیدصفت با همه کس یکرو باش . (منسوب به بایزید بسطامی ).|| (اِخ )نامی از نامهای خدای تعالی .
-
شیله پیله
لغتنامه دهخدا
شیله پیله . [ ل َ / ل ِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) مکر و دستان .نفاق و دورویی : آدم بی شیله پیله ای است ؛ یعنی یکرو و راست و درستکار است . (یادداشت مؤلف ). غرض و مرض . حیله گری . حقه ای زیر سر داشتن . معمولاً این ترکیب به شکل منفی استعمال می ...
-
مهم
لغتنامه دهخدا
مهم . [ م ُ هَِم م ] (ع ص ) نعت فاعلی از اهمام . بی آرام کننده و اندوهگین گرداننده . (از منتهی الارب ). غم انگیز. در غم و اندوه اندازنده . نگران کننده و محزون سازنده . (از اقرب الموارد) || در میان اندازنده . (غیاث ). || (اِ) کار سخت . (منتهی الارب )....
-
دوتا
لغتنامه دهخدا
دوتا. [ دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دوعدد. (یادداشت مؤلف ). دودانه . (یادداشت مؤلف ).- دوتا کعبتین ؛ شب و روز. (ناظم الاطباء).- زلف دوتا ؛ زلفین . دو رشته ٔ زلف . زلف دوتو : رایگان مشک فروشی نکند هیچ کسی ور کند هیچ کسی زلف دوتای تو کند. منوچهری .کس ن...
-
دوتاه
لغتنامه دهخدا
دوتاه . [ دُ ] (ص مرکب ) مضاعف . (ناظم الاطباء). ضعف . (ناظم الاطباء) (دهار) (زمخشری ). || دولا؛ جامه ٔ دوتاه دار. (یادداشت مؤلف ). || دولا و خمیده و منحنی و دوتو. (آنندراج ). چفته .خم . خم شده . کوژ. کوز. دوتا. دوته . (یادداشت مؤلف ).مقابل آخته و ...
-
جرجومة
لغتنامه دهخدا
جرجومة. [ ج ُ م َ ] (اِخ ) شهری است بر کوه لکام به مرز شام نزدیک معدن زاج که بین پیاس و بوقه بنزدیکی انطاکیه قرار دارد و مردم آنجا را جراجمه گویند وضع آنان در زمان استیلای رومیان چنین بود که بر جان خویشتن میترسیدند و مسلمانان از وضع آنان آگاه نبودند....
-
گرگ آشتی
لغتنامه دهخدا
گرگ آشتی . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) صلح به نفاق ومکر و حیله و فریب . (برهان ). کنایه از صلح به نفاق و آشنایی به نفاق . (آنندراج ). بنابر مصلحت خود بطریق فریب بظاهر با دشمن صلح کردن . (غیاث ) : صواب آن است که گرگ آشتی کنیم و بازگردیم که نباید خطائی افتد. (ت...
-
راست شدن
لغتنامه دهخدا
راست شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از کجی برآمدن . مقابل کج شدن و خم شدن . مستقیم قرار گرفتن . به استقامت گراییدن . افراخته شدن . از انحنا بیرون رفتن : هرچند همی مالد خمش نشود راست هرچند همی شورد تویش نشود کم . عنصری .راست شو چون تیرو واره از کمان کز ک...