کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
یبس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
یبس
لغتنامه دهخدا
یبس . [ ی َ ] (ع ص ) خشک سپس ِ تری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خشک . یابس . || مرد اندک نیکی . قلیل الخیر. (از اقرب الموارد).
-
یبس
لغتنامه دهخدا
یبس . [ ی َ ] (ع مص ) خشک شدن پس از تری . (از اقرب الموارد).
-
یبس
لغتنامه دهخدا
یبس . [ ی َ ب َ ] (ع ص ) خشک اصلی که گاهی تر نگردیده باشد و گویند جای تر که خشک شود. و منه قوله تعالی : فاضرب لهم طریقاً فی البحر یبساً . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || امراءة یبس ؛ زن بی خیر که هیچ نیاید ازوی . (منتهی الارب ) (آنندر...
-
یبس
لغتنامه دهخدا
یبس . [ ی َ ب ِ ] (ع ص ) خشک پس از تری . (از اقرب الموارد). خشک . (منتهی الارب ).
-
یبس
لغتنامه دهخدا
یبس . [ ی ُ ] (ع اِمص ) خشکی . (زمخشری ). ناروانی (در شکم ). مقابل لین .- یبس بودن مزاج ؛ خشک بودن و عمل نکردن معده . (یادداشت مؤلف ).- یبوست . و رجوع به یبوست شود.
-
یبس
لغتنامه دهخدا
یبس . [ ی ُ ] (ع مص ) خشک گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خشک شدن پس از تری . (از اقرب الموارد). خشک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).
-
یبس
لغتنامه دهخدا
یبس . [ ی ُب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ یابس . (ذیل اقرب الموارد). رجوع به یابس شود.
-
جستوجو در متن
-
قبض شدن
لغتنامه دهخدا
قبض شدن . [ ق َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یبس شدن . گرفته شدن شکم . (ناظم الاطباء).
-
کوفل
لغتنامه دهخدا
کوفل . [ ف َ ] (اِ) ابوهلال آرد: گویند قفل ، فارسی معرب است و اصل آن کوفل است . و به عقیده ٔ ما قفل عربی است از «قفل الشی » اذا یبس . (از المعرب جوالیقی ص 276).
-
قسح
لغتنامه دهخدا
قسح . [ ق َ س َ ] (ع اِمص ) خشکی . (منتهی الارب ). یبس . (اقرب الموارد). || بقیه ٔ انتشار نره . (منتهی الارب ). بقایای حالت نعوظ. (ناظم الاطباء). || (مص ) سخت شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قساحة شود.
-
جساءة
لغتنامه دهخدا
جساءة. [ ج ُ ءَ] (ع اِمص ) درشتی دست از کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسم مصدر از جَس ْء بمعنی درشت گردیدن . (از اقرب الموارد). || صلابتی که در پهلو متصل طحال عارض گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در دواب ، یبس معطف است . (از منتهی الارب...
-
تجفجف
لغتنامه دهخدا
تجفجف . [ ت َ ج َ ج ُ ] (ع مص ) خشک شدن . (زوزنی ). نیم خشک گردیدن جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): تجفجف الثوب ابتل ثم جف و فیه ندی فان یبس کل الیبس قیل قف . (اقرب الموارد). تر شد جامه پس خشکیدو در او نمی هست . (شرح قاموس ). || پر با...
-
قسأنینة
لغتنامه دهخدا
قسأنینة. [ ق ُ س َءْ ن َ ] (ع مص ) درشت گردیدن و خشک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند:اِقْسَأن َّ العود اقسئناناً و قسأنینة؛ یبس و اشتد. (از اقرب الموارد). || کلان سال و پشت دوتاگشتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گویند: اِقسأن َّ الرج...
-
ناروانی
لغتنامه دهخدا
ناروانی . [ رَ ] (حامص مرکب ) کسادی داد و ستد. کسادی بازار. (ناظم الاطباء). کاسدی . بی رواجی . بی رونقی .- ناروانی بازار ؛ کساد،مقابل روانی و روائی و رواج و گرمی بازار. || عدم آراستگی و انتظام ملک . (ناظم الاطباء). || یبوست .- ناروانی شکم ؛ یبوست مز...