کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گیوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ججم
لغتنامه دهخدا
ججم . [ ج ُ ج ُ ] (ع اِ) گیوه . و آن پای افزاری است که زیر آن از لته و بالای آن ریسمان باشد. معرب چمچم . (منتهی الارب ).
-
چست
لغتنامه دهخدا
چست . [ چ ُ ] (اِ) گیوه و نوعی ازپای افزار که روی آنرا از ریسمان چینند. (ناظم الاطباء). نوعی پای افزار. قسمی پاپوش . رجوع به چستک شود.
-
چمچم
لغتنامه دهخدا
چمچم . [ چ ُ چ ُ ] (اِ) سم اسب و استر و خر و گاو و امثال آن را گویند. (برهان ). سم اسب و استر و گاو و خر و دیگر حیوانات را خوانند. (جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). سم اسب و استر و جز آن . (رشیدی ) : تا تو چمچم کنی شکسته بوم...
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [ م َ ل َ ] (ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، منسوب به مَلِک ، یعنی پادشاهی . (ناظم الاطباء). شاهی . سلطنتی : به گاه خلعت دادن به گاه صله ٔ شعرنه سیم تو ملکی و نه زرّ تو هروی . منوچهری .بتافت از افق ملک و آسمان بقادو کوکب ملکی چون دوپیکر جوزا.جمال ال...
-
گل سفید
لغتنامه دهخدا
گل سفید. [ گ ِ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) گل گیوه . گل یزدی . گل قزوین . معادن این گل در لرستان ، نائین ، یزد و سایر نقاط ایران یافت میشود.
-
کرمانشاهی
لغتنامه دهخدا
کرمانشاهی . [ ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کرمانشاه . از مردم کرمانشاه . (فرهنگ فارسی معین ). || ساخته و پرداخته یا حاصل از ناحیه ٔ کرمانشاه ، چون : گیوه ٔکرمانشاهی و روغن کرمانشاهی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
آجیده
لغتنامه دهخدا
آجیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ، اِ) آجده . آژده . نگنده . و گیوه ٔ آجیده آن است که کف آن رااز برون سوی با ریسمان محکم ، خانه خانه بافته باشند. || نوعی از بخیه کوتاهتر از کوک و شلال . - آجیده ٔ سوهان ؛ درشتیها و ناهمواریهای روی سوهان .
-
فیروزی
لغتنامه دهخدا
فیروزی . (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان آباده که دارای 385 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، لبنیات ، انگور و بادام و کاردستی مردم بافتن کرباس و گیوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
پای اوزار
لغتنامه دهخدا
پای اوزار. [ اَ / اُو ] (اِ مرکب ) تختکی که جولاهگان پای بر بالای آن نهاده بفشارند. (جهانگیری ). و رجوع به پااوزار و پاافزار و پای افزار شود : غیر نعلین و گیوه و موزه غیر مسحی و کفش و پای اوزار.نظام قاری (دیوان البسه ).
-
کیوه
لغتنامه دهخدا
کیوه . [ ک َی ْ/ ک ِی ْ وَ / وِ ] (اِ) سبزه ای که برگ آن مغز دارد ومیوه ٔ آن خوش و خوب باشد. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). سبزه ای باشد که برگ آن مغزدار و میوه اش خوب و خوشبوی می باشد. (برهان ). || بعضی گویند کاهوست ، و آن تره ای باشد که خور...
-
فراخ شلوار
لغتنامه دهخدا
فراخ شلوار. [ ف َ ش َل ْ ] (ص مرکب ) تن پرور. کاهل . (یادداشت بخط مؤلف ). نظیر آن در تداول عام : گیوه گشاد. (امثال و حکم ) : در همه عراق توان گفت مردی لشکری چنانکه به کار آید، نیست . هستند گروهی کیائی و فراخ شلوار. (تاریخ بیهقی ).
-
شکرناب
لغتنامه دهخدا
شکرناب . [ ش َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش آبیک شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 758 تن . آب از قنات است . صنایع دستی زنان کرباس بافی و گیوه چینی و محصول عمده غلات و بنشن و بادام است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
همت آباد
لغتنامه دهخدا
همت آباد. [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان آباده که 95 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش لبنیات ، غله ، خربزه ، انگور و کاردستی مردم بافتن گیوه و قالی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
هلارود
لغتنامه دهخدا
هلارود. [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که 289 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار و محصول عمده اش غله ، انگور، هلو و زردآلو، و کاردستی مردم چادرشب بافی و گیوه چینی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
هنجن
لغتنامه دهخدا
هنجن . [ هََ ج َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نطنز شهرستان کاشان . دارای 940 تن سکنه ، آب آن از رودخانه ٔ ابیانه و9 رشته قنات ، محصول عمده اش غله ، حبوب ، انار، انجیر،سیب و کار دستی زنان گیوه بافی است . قلعه ٔ خرابه ای از آثار قدیم دارد. (از فرهنگ جغرافیا...