کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوناگون کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گوناگون کردن
لغتنامه دهخدا
گوناگون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گوناگون گردانیدن . متنوع ساختن . رنگارنگ گردانیدن . رجوع به گوناگون شود.
-
واژههای مشابه
-
گوناگون شدن
لغتنامه دهخدا
گوناگون شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متنوع شدن . مختلف شدن . || رنگارنگ شدن . رجوع به گوناگون شود.
-
جستوجو در متن
-
رنگارنگ
لغتنامه دهخدا
رنگارنگ . [ رَ رَ ] (ص مرکب ) مختلف الالوان و گوناگون . (ناظم الاطباء). به الوان مختلف . برنگهای گوناگون . رنگ برنگ . بچندرنگ مختلف . به الوان . با رنگهای بسیار : آن پر از لاله های رنگارنگ وین پر از میوه های گوناگون . سعدی (گلستان ).- رنگارنگ کردن ؛...
-
خوازه زدن
لغتنامه دهخدا
خوازه زدن . [ خوا / خا زَ / زِ زَ دَ ] (مص مرکب ) آذین بندی کردن شهر. آیین بندی کردن شهر. (یادداشت بخطمؤلف ) : چندان خوازه زده بودند و تکلفهای گوناگون کرده که از حد وصف بگذشت . (تاریخ بیهقی ).
-
شاخ به شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ به شاخ . [ ب ِ ] (ص مرکب ) کنایه از گوناگون و رنگارنگ باشد. || دور و دراز. (برهان قاطع). || کنایه از گریه ٔ بسیار کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
تنویع
لغتنامه دهخدا
تنویع. [ ت َن ْ ] (ع مص ) گوناگون کردن . (دهار) (از اقرب الموارد). || جنبانیدن و زدن باد چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
بند و بلا شدن
لغتنامه دهخدا
بند وبلا شدن . [ ب َ دُ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را از کسی (یا کسانی ) با تدبیرهای گوناگون اخذ کردن وبدست آوردن . تیغ زدن . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
هزار رنگ برآوردن
لغتنامه دهخدا
هزار رنگ برآوردن . [ هََ / هَِ رَ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) به چندین طور خود را نمودن . رنگ عوض کردن . کارهای غیرمنتظره کردن . جورواجور شدن . ناپایدار بودن روزگار : هزار رنگ برآرد زمانه و نبودیکی چنانکه در آیینه ٔ تصور ماست . انوری (دیوان چ نفیسی ص 27)....
-
تغول
لغتنامه دهخدا
تغول . [ ت َ غ َوْ وُ ] (ع مص ) از حال بگردیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گوناگون شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تنکر. (اقرب الموارد). || هلاک کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گم...
-
تلمیع
لغتنامه دهخدا
تلمیع. [ ت َ ] (ع مص ) رنگارنگ گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). چپار شدن اندام یعنی خجکهای مخالف رنگ بر اندام برآمدن . (منتهی الارب ). بافته را به رنگهای گوناگون کردن . (از اقرب الموارد). || (اِ) پیسی در بدن اسب مخالف رنگ آن . ج ، تلا...
-
راه پیمودن
لغتنامه دهخدا
راه پیمودن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص مرکب ) طی مسافت کردن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). راه نوردیدن . سفر کردن . (ناظم الاطباء). راه را طی کردن . (فرهنگ نظام ) : بسکه فرش راه کویش بود چشم انتظارهمچو میل سرمه عاشق راه پیمودی به چشم . شفیع اثر (از بهار ...
-
شاخ در شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ در شاخ . [ دَ ] (ص مرکب ) کنایه از دور و دراز و گوناگون . (برهان قاطع) (آنندراج ). شاخ بشاخ : بدین امیدهای شاخ درشاخ کرمهای تو ما را کرد گستاخ . نظامی (از آنندراج ).|| کنایه از گریه کردن بسیار. (برهان قاطع). و رجوع به شاخ بشاخ شود.
-
تفنین
لغتنامه دهخدا
تفنین . [ ت َ ] (ع مص ) گوناگون کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نوع نوع کردن .(زوزنی ). گونه گونه ساختن مردم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درآمیختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) آمیختن چیزی را به چیزی . (از اقرب ال...