کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گوش بَلبَلی گوش بلبله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بلبلی
لغتنامه دهخدا
بلبلی . [ ب َ ب َ ] (ص ) (گوش ...) گوشهای پهن و بزرگ ودور از سر. (فرهنگ لغات عامیانه ). بله گوش (در تداول مردم قزوین ). و رجوع به بلبله گوش و بلبلی گوش شود.
-
بلبله
لغتنامه دهخدا
بلبله . [ ب ُ ب ُ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) بلبلة. کوزه ٔ لوله دار. (برهان ). ظرف آب لوله دار شبیه آفتابه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع بلبلة شود. || صراحی . (غیاث اللغات ). آوند شراب . (دهار). کوزه ٔ شراب . ابریق می . صراحی . (فرهنگ فارسی معین ) : بقد...
-
دبستانی
لغتنامه دهخدا
دبستانی . [ دَ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب به دبستان . || شاگرد دبستان . شاگرد مکتب .طفل دبستان . طفل مکتب خانه . (برهان ). بچه مکتبی . سبق خوان . متکلم . دیسانی . (لغت محلی شوشتر) : شو گوش خرد برکش چون طفل دبستانی تا پیر مغان بینی در بلبله گردانی . خاقانی...
-
کله
لغتنامه دهخدا
کله . [ ک ُل ْ ل َ / ک ُ ل َ ] (اِ) موی سر و موی کاکل را گویند که یک جا جمع کرده باشند. (برهان ) (ناظم الاطباء). موی کالک . گله . (فرهنگ فارسی معین ). موی گیسو. (از فهرست ولف ) : همان گیل مردم چو شیر یله ابا طوق زرین ومشکین کله . فردوسی .هر چکاوک را ...
-
مؤذن
لغتنامه دهخدا
مؤذن . [ م ُءْ ذِ ] (ع ص ) آگاهی دهنده . نعت فاعلی از ایذان . (غیاث ) (آنندراج ). اعلام کننده . || اذان گوینده . بانگ نماز گوینده . (غیاث ). مؤذّن . اذان گوی . اذان گو. (یادداشت مؤلف ). آن که بانگ نماز دهد. (آنندراج ) : بوستان چون مسجد و شاخ درختا...
-
بانگ نماز
لغتنامه دهخدا
بانگ نماز. [ گ ِ ن َ ] (اِ مرکب ) اذان . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 165) (ناظم الاطباء). اذین . گلبانگ محمدی : نبود آن زمان رسم بانگ نمازبه گوش چنان پروریده به ناز. فردوسی .قدح بلبله را سر بسجود آور زودکه همی بلبل برسرو زند بانگ نماز. منوچهری .هزمان بکند بان...
-
بم
لغتنامه دهخدا
بم . [ ب َ ] (ص ، اِ) صدای پر و بانگ بلند که از تار و رود و جز آن برآید، مقابل زیر که آواز باریک باشد. (ناظم الاطباء). صدای پر و بانگ بلند که از نقاره و رود برآرند، در مقابله ٔ زیر باشد که به معنی آواز باریک . (غیاث ). آواز بلند مقابل زیر، بام مشبع آ...
-
مناجات
لغتنامه دهخدا
مناجات . [ م ُ ] (ع مص ) راز گفتن با کسی . (آنندراج ). راز و نیاز. نجوی کردن . مُسارَّة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناجاة : علی گوش بر دهن رسول نهاد و رسول ساعتی مناجات بکرد و سخن نرم در گوش علی گفت . (قصص الانبیاء ص 240).تو ای نتیجه ٔ دولت نجات ا...
-
طاهرزاده
لغتنامه دهخدا
طاهرزاده . [ هَِ دَ ] (اِخ ) میرزاعلی اکبر صابر (تولد 1278 وفات 1321 هَ . ق .). وی یکی از شعرای توانا و بزرگ شروان است ، و در قرن سیزدهم هجری در شهر شماخه تولدیافته ، در هشت سالگی او را به یکی از مکاتب قدیمی سپردند. طرز تدریس این نوع دبستانها خواندن ...
-
ساختن
لغتنامه دهخدا
ساختن . [ ت َ ] (مص ) بناء. بناکردن . عمارت . عمارت کردن .برآوردن . پی افکندن . بن افکندن . بنیان : دور ماند از سرای خویش و تبارنسری ساخت بر سر کهسار. رودکی .ساختن سیاوش گنگ دژ را. (ازعناوین شاهنامه ).به ایران پدر را بینداختی بتوران همی شارسان ساختی ...