کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گودی 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گودی ناظر
لغتنامه دهخدا
گودی ناظر. [ گُو ظِ ] (اِخ ) جلگه ای در یک فرسخی شمال غربی رودبار، سر راه فیروزکوه به فولادمحله (مازندران ). (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 173).
-
جستوجو در متن
-
چالی
لغتنامه دهخدا
چالی . (اِ) گودی . گودال . فرورفتگی . عمق . ژرفا.
-
فقر
لغتنامه دهخدا
فقر. [ ف َ ق ِ ] (ع ص ) شکسته استخوان پشت . (منتهی الارب ). || (اِ) گودی که برای کاشتن خرمابن کنده شود. (از معجم البلدان ).
-
اهویة
لغتنامه دهخدا
اهویة. [ اُ وی ی َ ] (ع اِ) میان آسمان و زمین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || مغاکی . گودی . (منتهی الارب ).
-
چاه زنخ
لغتنامه دهخدا
چاه زنخ . [ هَِ زَ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاه ذقن . چاه زنخدان . چاه غبغب . (آنندراج ). گودی چانه . (ناظم الاطباء). چاه ذقن و چاه زنخدان . (فرهنگ نظام ). گوی که بر زنخ باشد. گودی در زنخ : در خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخ آه کز چاه برون آمد و ...
-
تغور
لغتنامه دهخدا
تغور. [ ت َ غ َوْ وُ ] (ع مص ) چشم دور فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ). چشم به گودی فروشدن : تغور ظاهر العین ؛ دخل فی الرأس . (از ذیل اقرب الموارد). || به غور آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
آخره
لغتنامه دهخدا
آخره . [ خ ُ رَ / رِ ] (اِ) آخوره . آخُرک . ترقوه . چنبره ٔ گردن . || گودی که در میان توده ٔ خاک کنند تا در آن آب ریزند گل ساختن را. || طویله ، به معنی طنابی درازو برکشیده که چندین اسب بدو توان بستن : تیغزنان میرسد خسرو انجم ز شرق کو همه شب دررمید زآ...
-
رفغ
لغتنامه دهخدا
رفغ. [ رُ ] (ع اِ) ریم ناخن یا ریم بنهای ران . || هر فراهم آمدنگاه ریم از بدن . ج ، اَرفاغ و رُفوغ . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اِ) گودی زیر بغل . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(آنندراج ). || گرداگرد شرم زن و خو...
-
رش
لغتنامه دهخدا
رش . [ رَ ] (اِ) پشته . تپه . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل کنده . فراز. تپه . تل . بلندی . بلندی در زمین . پشته ، مقابل گودی و نشیب . (یادداشت مؤلف ). || زمین پشته پشته . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (از ف...
-
حفر
لغتنامه دهخدا
حفر. [ ح َ ] (ع مص ) کندن زمین . کندن [ چنانکه گودی چاهی را ] . (منتهی الارب ). کندن زمین را با آهنی چون بیل و کلند و امثال آن . (از منتهی الارب ).زمین کندن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتخب از غیاث ).- حفر بئر ؛ فروبردن چاه . گود کردن . فروکندن . حفر خر...
-
تردی
لغتنامه دهخدا
تردی .[ ت َ رَدْ دی ] (ع مص ) از جای درافتادن و یا در چاهی افتادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). درافتادن درچاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). از جایی درافتادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از جای بلند افتادن . (آنندراج ). به گود...
-
الوت
لغتنامه دهخدا
الوت . [ اَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه ٔ بخش بانه ٔ شهرستان سقز، و همچنین نام آبادی مرکز دهستان است . این دهستان در باختر بخش واقع و محدود است از طرف شمال بدهستان دشت طال ، از طرف جنوب بکشور عراق (در حدود این دهستان مرز ایران -عراق امتداد ...
-
لارستان
لغتنامه دهخدا
لارستان . [ رِ ] (اِخ ) نام ناحیه ٔ وسیعی متصل به خلیج فارس ولی چون مطابق تقسیمات حکومتی بنادر فارس حکومتی جداگانه دارد قسمت جنوبی لارستان جزء بنادر ذکر میشود. طول لارستان 342 و عرض آن 270 هزار گز و از شمال محدود است به محال هفتگانه و دارابگرد و جویم...
-
صالح آباد
لغتنامه دهخدا
صالح آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) بخش صالح آباد یکی از بخشهای ده گانه ٔ شهرستان ایلام و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است : ازطرف شمال به بخش چوار، از طرف جنوب به بخش مهران ، از طرف خاور به بخش ارکواز، از باختر به کشور عراق .وضع طبیعی :منطقه ای است کوهستانی و ...