کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گنج شایگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گنج شایگان
لغتنامه دهخدا
گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (اِخ ) بعضی گویند همان گنج بادآورد است که گنج دویم خسرو باشد. (برهان ) : گرید همی نیاز جهان برعطای توخنددهمی عطای تو بر گنج شایگان . رودکی (احوال و اشعار ج 2 ص 639).اشعار پربدایع دوشیزه من است بی شایگان ولیک پر از گنج شای...
-
گنج شایگان
لغتنامه دهخدا
گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (اِخ ) رساله ای است که به زبان پهلوی باقی مانده است . رجوع به خرده اوستا ج 1 ص 38 و مقدمه ٔ پورداود بر اندرز خسرو قبادان ترجمه ٔ محمد مکری شود.
-
گنج شایگان
لغتنامه دهخدا
گنج شایگان . [ گ َ ج ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گنج بسیار. (آنندراج ). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. (جهانگیری ). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. (معیار جمالی ) : به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که در گنجند ماران . سعدی (بدای...
-
واژههای مشابه
-
گنج افراسیاب
لغتنامه دهخدا
گنج افراسیاب . [ گ َ ج ِ اَ ] (اِخ )نام گنجی است که افراسیاب نهاده بود و پرویز آن را بیافت و آن گنج چهارم است از جمله هشت گنج خسروپرویزکه گنج عروس و گنج بادآورد و دیبه خسروی و گنج افراسیاب و گنج سوخته و گنج خضرا و گنج شادآور و گنج بارباشد. (برهان ) (...
-
گنج الهی
لغتنامه دهخدا
گنج الهی .[ گ َ ج ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قناعت است . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ). || (اِخ ) کلام خدا را گویند. (برهان ). قرآن مجید. (آنندراج ).
-
گنج باد
لغتنامه دهخدا
گنج باد. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج بادآور. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.
-
گنج بادآور
لغتنامه دهخدا
گنج بادآور. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) گنج باد. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.
-
گنج بادآورد
لغتنامه دهخدا
گنج بادآورد. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است که مطربان زنند. (فرهنگ اسدی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). نام نوایی و لحنی هست از جمله سی لحن باربد. گویند چون این گنج به دست خسروپرویز افتاد، باربد این لحن را ساخت و نواخت . (برهان ). نام نوایی...
-
گنج بار
لغتنامه دهخدا
گنج بار. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) نام گنج هشتم خسروپرویز است و آن به گنج گاو شهرت دارد و این گنجی است که خسرو به رهنمونی دهقانی یافت و آن گنج صد آفتابه پر از زر و جواهر بوده از جمله دفاین ذوالقرنین ، و این گنج را گنج شادآورد هم می گویند. (برهان ). رجوع به ...
-
گنج بالا
لغتنامه دهخدا
گنج بالا. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 12هزارگزی جنوب خاور خوسف واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه اش 8 تن است . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد. (از ف...
-
گنج پائین
لغتنامه دهخدا
گنج پائین . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 2هزارگزی جنوب خاوری خوسف واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه اش 4 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
-
گنج خسروی
لغتنامه دهخدا
گنج خسروی . [ گ َ ج ِ خ ُ رَ / رُو ](اِخ ) نام گنجی که پرویز نهاده بود. (شمس اللغات ).
-
گنج خضرا
لغتنامه دهخدا
گنج خضرا. [ گ َ ج ِ خ َ ] (اِخ ) نام گنج ششم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز. (برهان ) (آنندراج ). ورجوع به شعوری ج 2 ص 292 و ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشیدیاسمی چ 2 ص 486 شود : دگر گنج کز دُرّ خوشاب بودکه بالاش یک تیر پرتاب بودکه خضرا...
-
گنج دارا
لغتنامه دهخدا
گنج دارا. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج منسوب به دارا : گنجی است خداوند را به یمگان صد بار فزون تر ز گنج دارا.ناصرخسرو (دیوان ص 33).