کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گلرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گلرو
لغتنامه دهخدا
گلرو. [ گ ُ ] (ص مرکب ) سرخ رو. گلگون . (ناظم الاطباء). آنکه رویش چون گل بود : برگ گل لعل بود شاهد بزم بهارآب گلستان ببرد شاهد گلروی من .سعدی (بدایع).
-
جستوجو در متن
-
گل روی
لغتنامه دهخدا
گل روی . [ گ ُ ] (ص مرکب ) گلگون و آنکه چهره ٔ آن مانند شکوفه باشد. (ناظم الاطباء). گلرو. زیبارو. زیبا. گلچهره : گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان بر عارضین شاهد گلروی خوشتر است . سعدی (بدایع).یارمن شکرلب و گلروی و من در درد دل گر کند درمان این دل زآن...
-
گلعذار
لغتنامه دهخدا
گلعذار. [ گ ُ ع ِ ] (ص مرکب ) گلرو. خوش صورت . نیکورخ . آنکه سیمایی چون گل دارد : همه ساله روشن بهاران بدی گلان چون رخ گلعذاران بدی . فردوسی .منادی میکرن شهر و به شهرووفای گلعذاران هفته ای بی . باباطاهر.به هر حمله شمال اکنون بریزدگنه ناکرده خون گلعذا...
-
تبدیل
لغتنامه دهخدا
تبدیل . [ ت َ ] (ع مص ) بدل کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بدل چیزی آوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بدل کردن چیزی به چیزی . (آنندراج ). گرفتن چیزی بدل چیزی دیگر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). عوض کردن چیزی به چیزی . (فرهنگ نظام )....