کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گسترده گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گسترده گردیدن
لغتنامه دهخدا
گسترده گردیدن . [ گ ُ ت َ دَ / دِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) منتشر شدن . انتشار. || منبسط گردیدن . وسعت یافتن . تَهَیﱡع.هَیْعْ. (منتهی الارب ). و رجوع به گسترده شدن شود.
-
واژههای مشابه
-
گسترده دست
لغتنامه دهخدا
گسترده دست . [ گ ُ ت َ دَ / دِ دَ ] (ص مرکب ) حاکم . فرمانروا. پادشاه مبسوطالید : همیشه بزی شاد و یزدان پرست براین بوم ما بیش گسترده دست .فردوسی .
-
گسترده کام
لغتنامه دهخدا
گسترده کام . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کامیاب . مرّفه . موفق . منصور. کامران : یکی پادشا بود سهراب نام زبردست و باگنج و گسترده کام . فردوسی .یکی پادشاه بود قرقازنام ابا لشکر و گنج و گسترده کام . فردوسی .بدو گفت ای مرد گسترده کام بیا تا چه دادت سک...
-
گسترده گوش
لغتنامه دهخدا
گسترده گوش . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه گوش پهن دارد در درازی یا کوچکی . سَبتاء. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ادحواء
لغتنامه دهخدا
ادحواء. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) گسترده شدن . گسترده گردیدن . پهن گشتن .
-
پهن گشتن
لغتنامه دهخدا
پهن گشتن . [ پ َ گ َ ت َ ](مص مرکب ) پهن گردیدن . گسترده شدن . منبسط شدن . عریض گشتن . پخت شدن . پخچ شدن . رجوع به پهن گردیدن شود.
-
دراز گردیدن
لغتنامه دهخدا
دراز گردیدن . [ دِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دراز شدن و طولانی شدن . ارتفاع یافتن . بسمت بالا قد کشیدن : تَعَقﱡر؛ دراز گردیدن گیاه . سَمق ؛ دراز گردیدن تره . مَشَق ؛ دراز و باریک اندام گردیدن جاریه . (از منتهی الارب ). || بسمت پایین کشیده شدن . طول یافتن چ...
-
پهن گردیدن
لغتنامه دهخدا
پهن گردیدن . [ پ َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) پهن شدن . عرض . (منتهی الارب ). عراضة. (منتهی الارب ). پهن گشتن . پخچ شدن . گسترده شدن . رجوع به پهن شدن شود.
-
تنشر
لغتنامه دهخدا
تنشر. [ ت َ ن َش ْ ش ُ ] (ع مص ) گسترده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
عمق
لغتنامه دهخدا
عمق . [ ع ُ ] (ع مص ) دورتک و دراز گردیدن . (منتهی الارب ). دور و دراز و گسترده و عمیق شدن . (از اقرب الموارد). عَماقة. رجوع به عماقة شود.
-
انسداخ
لغتنامه دهخدا
انسداخ . [ اِ س ِ ] (ع مص ) گسترده و پهناور گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). انبساط. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
تهیع
لغتنامه دهخدا
تهیع. [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] (ع مص ) گسترده گردیدن و منبسط شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : تهیع السراب . (اقرب الموارد).
-
اسجهرار
لغتنامه دهخدا
اسجهرار. [اِ ج ِ ] (ع مص ) اسجهرار نبات ؛ بالیدن و گسترده شدن .بالیدن نبات و منبسط و گسترده گردیدن آن . (منتهی الارب ). || اسجهرار سراب ؛ نمودن و ناپدید شدن . (از منتهی الارب ). سپید نمودن سراب در بیابان . || اسجهرار باد؛ پیش آمدن آن . (منتهی الارب )...