کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گسترده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گسترده شدن
لغتنامه دهخدا
گسترده شدن . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منتشر شدن . اِفتِراش . اِسباط. اِنبِساط. اِنطِحاح . طَحو. (منتهی الارب ) : چنین آگهی دارم از راستان که در مصر گسترده شد داستان . شمسی (یوسف و زلیخا).- گسترده شدن دست ؛ فرمانروا شدن . تسلط یافتن . مس...
-
واژههای مشابه
-
گسترده دست
لغتنامه دهخدا
گسترده دست . [ گ ُ ت َ دَ / دِ دَ ] (ص مرکب ) حاکم . فرمانروا. پادشاه مبسوطالید : همیشه بزی شاد و یزدان پرست براین بوم ما بیش گسترده دست .فردوسی .
-
گسترده کام
لغتنامه دهخدا
گسترده کام . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کامیاب . مرّفه . موفق . منصور. کامران : یکی پادشا بود سهراب نام زبردست و باگنج و گسترده کام . فردوسی .یکی پادشاه بود قرقازنام ابا لشکر و گنج و گسترده کام . فردوسی .بدو گفت ای مرد گسترده کام بیا تا چه دادت سک...
-
گسترده گوش
لغتنامه دهخدا
گسترده گوش . [ گ ُ ت َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه گوش پهن دارد در درازی یا کوچکی . سَبتاء. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ادحواء
لغتنامه دهخدا
ادحواء. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) گسترده شدن . گسترده گردیدن . پهن گشتن .
-
انفراش
لغتنامه دهخدا
انفراش . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) گسترده شدن و هموار و برابر شدن . (ناظم الاطباء).
-
ثهل
لغتنامه دهخدا
ثهل . [ ث َ هََ ] (ع مص )گسترده شدن چیزی بر روی زمین . منبسط شدن بر زمین .
-
پهن گشتن
لغتنامه دهخدا
پهن گشتن . [ پ َ گ َ ت َ ](مص مرکب ) پهن گردیدن . گسترده شدن . منبسط شدن . عریض گشتن . پخت شدن . پخچ شدن . رجوع به پهن گردیدن شود.
-
ورف
لغتنامه دهخدا
ورف . [ وَ رَ ] (ع مص ) گسترده شدن و دراز شدن و کشیده شدن سایه . (از اقرب الموارد از لسان العرب ). رجوع به مدخل قبل شود.
-
پهن گردیدن
لغتنامه دهخدا
پهن گردیدن . [ پ َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) پهن شدن . عرض . (منتهی الارب ). عراضة. (منتهی الارب ). پهن گشتن . پخچ شدن . گسترده شدن . رجوع به پهن شدن شود.
-
پهن شدن
لغتنامه دهخدا
پهن شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منبسط شدن .پخت شدن . گسترده شدن . پخج شدن . پهن گشتن . پهن گردیدن . انکشاط. (تاج المصادر). تفطح . (منتهی الارب ). امتهاد؛ پهن و بلند شدن . (تاج المصادر). خثم ؛ پهن شدن سرکلند. (تاج المصادر). || مجازاً نشستن ازکاهلی...
-
اسجهرار
لغتنامه دهخدا
اسجهرار. [اِ ج ِ ] (ع مص ) اسجهرار نبات ؛ بالیدن و گسترده شدن .بالیدن نبات و منبسط و گسترده گردیدن آن . (منتهی الارب ). || اسجهرار سراب ؛ نمودن و ناپدید شدن . (از منتهی الارب ). سپید نمودن سراب در بیابان . || اسجهرار باد؛ پیش آمدن آن . (منتهی الارب )...
-
امشار
لغتنامه دهخدا
امشار. [ اِ ] (ع مص ) برگ و شاخ برآوردن درخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گسترده شدن . (ناظم الاطباء). گسترده شدن در دویدن . (منتهی الارب ). انبساط در دو و تک . (از اقرب الموارد). || برآماسیدن . || گیاه رویانیدن زم...