کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گزارشگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گزارشگر
لغتنامه دهخدا
گزارشگر. [ گ ُ رِ گ َ ] (ص مرکب ) (از: گزارش + گر، پسوند شغل ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). معبر وتعبیرکننده ٔ خواب . (برهان ) (آنندراج ). || اداکننده . شرح کننده . تفسیرکننده . مفسر : چارگوهر به سعی هفت اخترشده بیرنگ را گزارشگر. سنایی .گزارشگر دفتر خسرو...
-
جستوجو در متن
-
تعبیرگو
لغتنامه دهخدا
تعبیرگو. [ ت َ ] (نف مرکب ) معبر. (آنندراج ).معبر و آنکه تعبیر خواب بیان کند. گزارشگر و گزارش کن . (ناظم الاطباء). خوابگزار. و رجوع به تعبیر شود.
-
گزارشگری
لغتنامه دهخدا
گزارشگری . [ گ ُ رِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل شرح کردن و تفسیر نمودن : گزارنده ٔ داستان دری چنین داد نظم گزارشگری . نظامی .چو زین گونه کرد آن گزارشگری . نظامی .و رجوع به گزارشگر شود.
-
مورخ
لغتنامه دهخدا
مورخ . [ م ُوَرْ رِ ] (ع ص ) مؤرخ . نویسنده ٔ تاریخ . (منتهی الارب ). تاریخ نویسنده . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || آن که تاریخ می گذارد نامه و کتاب را. (ناظم الاطباء). || آن که علم تاریخ می داند و آن که می نویسد تاریخ گذشته را. اخبارنویس تاریخ ن...
-
گر
لغتنامه دهخدا
گر. [ گ َ ] (پسوند) مرادف گار باشد، همچون : آموزگار و آموزگر که از هر دو معنی فاعلیت مفهوم میگردد. (برهان ). استعمال این لفظ در چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در هیئت آن چیز باشد، چون : شمشیرگر و زرگر مجاز است ، زیرا که جعل و جاعل را در ذات زر و آهن ه...
-
نهفت
لغتنامه دهخدا
نهفت . [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ] (ن مف ، اِ) پنهان . (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). پوشیده . (برهان قاطع). پنهان کرده . (رشیدی ). مکتوم . مستور. نهفته : به خراد برزین جهاندار گفت که این نیست بر مرد دانا نهفت . فردوسی...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...