کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردنکشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردنکشی
لغتنامه دهخدا
گردنکشی . [گ َ دَ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) تکبر. غرور. سرکشی . (آنندراج ). خودستایی . خودخواهی . تمرد. عظمة. عظموت . عظامه . (منتهی الارب ). عُتو. (منتهی الارب ) : جز از کهتری نیست آئین من مباد آز و گردنکشی دین من . فردوسی .چو من شادمانم تو شادان بزی...
-
واژههای مشابه
-
گردنکشی کردن
لغتنامه دهخدا
گردنکشی کردن .[ گ َ دَ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استکبار کردن . مخالفت کردن . تکبر. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تطاول . (دهار) (منتهی الارب ). اباء. (دهار) (زوزنی ) (مجمل اللغه ). تبدخ . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
تنخیط
لغتنامه دهخدا
تنخیط. [ ت َ ] (ع مص ) گردنکشی کردن بر کسی و تکبر نمودن . (منتهی الارب ) .
-
گردن شقی کردن
لغتنامه دهخدا
گردن شقی کردن . [ گ َ دَ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب )گردنکشی کردن . تکبر کردن . و رجوع به گردن شقی شود.
-
گردن شقی
لغتنامه دهخدا
گردن شقی . [ گ َ دَ ش َ ] (حامص مرکب ) تکبر. گردنکشی . ایستادگی در مقابل فرمانی . و رجوع به گردن شقی کردن شود.
-
تأبی
لغتنامه دهخدا
تأبی . [ ت َ ءَب ْ بی ] (ع مص ) (از «اب ی ») گردنکشی کردن . (آنندراج ). تأبی بر کسی ؛ گردن کشی کردن از وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تمردی
لغتنامه دهخدا
تمردی . [ ت َ م َرْ رُ ] (حامص ) گردنکشی و سرکشی و خودسری . (ناظم الاطباء). رجوع به تمرد شود.
-
زمخ
لغتنامه دهخدا
زمخ . [ زَ ] (ع مص ) فخر و تکبر کردن . (زوزنی ). تکبر کردن . گردنکشی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
شاخ بر دیواری
لغتنامه دهخدا
شاخ بر دیواری . [ ب َدی ] (حامص مرکب ) گردنکشی . کبر و غرور : سر زوریت از خری است تا کی ببری از گاو گرو بشاخ بر دیواری .ظهوری (از آنندراج ).
-
ناسازواری کردن
لغتنامه دهخدا
ناسازواری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اطاعت نکردن . گردنکشی کردن . (از ناظم الاطباء). || بدسلوکی . بدرفتاری . دشمن خوئی . || ناسازگاری کردن . سازگاری نداشتن . رجوع به ناسازوار شود.
-
تعنفص
لغتنامه دهخدا
تعنفص . [ ت َ ع َ ف ُ ] (ع مص ) لافزنی و سبکی و بزرگ منشی و گردنکشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
گردنگ
لغتنامه دهخدا
گردنگ . [ گ َ دَ ] (ص ) دیوث . (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ) : غفلت اندر طاعت سلطان حق گردنکشی است گردن گردنگ آن را تیغ بایدیا طناب . سوزنی .|| ابله . (آنندراج ). احمق . (برهان ). || بی اندام . (آنندراج ).
-
تبذخ
لغتنامه دهخدا
تبذخ . [ ت َ ب َذْ ذُ ] (ع مص ) بزرگی نمودن و بزرگ منشی کردن . || بلند گردیدن . (از قطر المحیط). || گردنکشی کردن . (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).