کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گردا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گردا
لغتنامه دهخدا
گردا. [ گ َ ] (نف ) گردان . (برهان ) (اوبهی ). گردنده . (آنندراج ). مخفف گردان است . دَوّار. دورزننده : کسی کز خدمتت دوری کند هیچ بر او دشمن شده گردون گردا. عسجدی .ما مانده شدستیم و گشته سوده ناسوده و نامانده چرخ گردا. ناصرخسرو.بنگر به چشم خاطر و چشم...
-
واژههای مشابه
-
گنبد گردا
لغتنامه دهخدا
گنبد گردا. [ گُم ْ ب َ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) گنبد گردنده . گنبد گردان . آسمان : بنگر به چشم خاطر و چشم سرترکیب خویش و گنبد گردا را. ناصرخسرو.رجوع به گنبد گردان شود.
-
منش گردا
لغتنامه دهخدا
منش گردا. [ م َ ن ِ گ َ ](اِ مرکب ) برهم زدگی طبیعت و غثیان را گویند که قی وشکوفه باشد. (برهان ) (آنندراج ). برهم زدگی طبیعت و نفرت و قی و غثیان و شکوفه . منش گر. منش گرد. (ناظم الاطباء). تهوع . دل به هم خوردگی . قی . غثیان . (یادداشت مرحوم دهخدا) : ...
-
جستوجو در متن
-
منش گر
لغتنامه دهخدا
منش گر. [ م َ ن ِ گ َ ] (اِ مرکب ) رجوع به منش گردا شود.
-
منش گرد
لغتنامه دهخدا
منش گرد. [ م َ ن ِ گ َ ] (اِ مرکب ) رجوع به منش گردا شود.
-
برسایش
لغتنامه دهخدا
برسایش . [ ب َ ی ِ ] (اِمص ) فرسایش : ما مانده شدستیم و گشته سوده ناسوده ونامانده چرخ گردابرسایش ما را ز جنبش آمدای پور درین زیر ژرف دریا. ناصرخسرو.رجوع به سودن و سایش شود.
-
تهوع
لغتنامه دهخدا
تهوع . [ ت َ هََ وْ وُ ] (ع مص ) قی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به ستم قی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به تکلف قی کردن . (از اقرب الموارد). به شدت قی کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بهم خوردن (دل ، معده ، انقلاب معده ). قی کردن ....
-
اشکفه
لغتنامه دهخدا
اشکفه . [ اِ ک ُ ف َ / ف ِ ] (اِ) بهار وشکوفه ٔ درخت . (برهان ) (آنندراج ). اشکوفه . (فرهنگ ضیاء). رجوع به شعوری ج 1 ص 149 شود. زهر. شکوفه ٔ درخت . (ناظم الاطباء). || قی و استفراغ . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غثیان . منش گردا. هراش .
-
کسع
لغتنامه دهخدا
کسع. [ ک َ س َ ] (ع اِ) سپیدی گردا گرد ثُنّه ٔ اسب یعنی مویهای آونگان بر بالای پیوندگاه سم دست یا پای . (ناظم الاطباء). سپیدی اطراف ثنه در دست و پای اسب . (از اقرب الموارد). سپیدی گرداگرد ثنه ٔ اسب و آن مویهای آونگان است بر پیوند سردست و پای اسب و خر...
-
دوری کردن
لغتنامه دهخدا
دوری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دوری نمودن . حذر کردن و نفرت نمودن . (ناظم الاطباء). اجتناب ورزیدن . دوری گزیدن . اجتناب . تجنب . مجانبت . (یادداشت مؤلف ) : کسی کز خدمتت دوری کند هیچ بر او دشمن شود گردون گردا. عسجدی .زبان گر به گرمی صبوری کندز دور...
-
غثیان
لغتنامه دهخدا
غثیان . [ غ َ ث َ ] (ع مص ) شوریدن دل . (منتهی الارب ). شوریدن دل یعنی تقاضای طبیعت بر قی بی حرکت . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قی . شکوفه . (برهان قاطع ذیل منش گردا). جوشیدن دل . ورگشتن دل . (مقدمةالادب زمخشری ). منش گردا. (مهذب الاسماء) (برهان قاطع)...
-
گنبد گردان
لغتنامه دهخدا
گنبد گردان . [ گُم ْ ب َ دِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : ای منظره و کاخ برآورده به خورشیدتا گنبدگردان بکشیده سر ایوان . دقیقی .این تخت سخت و گنبد گردان سرای ماست یا خود یکی بلند و بی آسایش آسیاست . ناصرخسرو.صانع قادر دگر ز بیغرض...
-
دشمن شدن
لغتنامه دهخدا
دشمن شدن . [ دُم َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عداوت پیدا کردن . مقابل دوست شدن . کینه و خصومت یافتن با کسی : اگر این بنده آن شرایط درخواهد تمام ... همه ٔ این خدمتکاران بر من بیرون آیند و دشمن من شوندی . (تاریخ بیهقی ).کسی کز خدمتت دوری کند هیچ بر او دشمن شو...