کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گداخته شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گداخته شدن
لغتنامه دهخدا
گداخته شدن . [ گ ُ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ذوب شدن . آب شدن . حل شدن : نحول ؛ گداخته شدن تن . (مجمل اللغه ). حرض ؛ گداخته شدن . (دهار). گداخته شدن از اندوه یا از عیش . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). انهمام ؛ گداخته شدن . (تاج المصادر بی...
-
واژههای مشابه
-
سیم گداخته
لغتنامه دهخدا
سیم گداخته . [ م ِ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم حلال . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
انهمام
لغتنامه دهخدا
انهمام . [ اِ هَِ ] (ع مص ) گداخته شدن پیه و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). گداخته شدن . (تاج المصادر). || پیر شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
گداختگی
لغتنامه دهخدا
گداختگی . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) عمل گداخته شدن . ذوب شدن .
-
ثمومة
لغتنامه دهخدا
ثمومة. [ ث ُ م َ ] (ع مص ) اثمام . گداخته شدن .
-
انسباک
لغتنامه دهخدا
انسباک . [ اِ س ِ ] (ع مص ) ذوب شدن نقره . (ناظم الاطباء). گداخته شدن زر و جز آن و ریخته شدن در قالب . (از اقرب الموارد). گداخته شدن زر و نقره و دیگر فلزات . (غیاث اللغات ) (آنندراج ): و اوقدوا ناراً فانسبکت الفضة. (اخبار الصین و الهند ص 5 از یادداشت...
-
مع
لغتنامه دهخدا
مع. [ م َع ع ] (ع مص ) گداخته شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)؛ مع هذاالشحم و غیره معاً؛ گداخته شد این پیه و جز آن . (ناظم الاطباء).
-
ذوبان
لغتنامه دهخدا
ذوبان . [ ذَ وَ ] (ع مص ) آب شدن . ذوب . گداختن . (دهار). گداخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گداز. گدازش . (مهذب الاسماء). || ذوبان شمس . سخت گرم شدن آفتاب . || ذبول . || بی قراری . (غیاث ). || واجب شدن حق . (تاج المصادربیهقی ).
-
انمیاث
لغتنامه دهخدا
انمیاث . [ اِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . || در آب سوده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گداخته شدن چیزی در آب . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ).
-
میع
لغتنامه دهخدا
میع. [ م َ ] (ع مص ) روان شدن چیزی بر روی زمین و به آرامی پهن گردیدن . (ناظم الاطباء). روان و تنک گردیدن چیزی بر زمین چون روغن و مسکه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لوئه رفتن . || رفتن چیزی ریخته چون آب و روغن و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
انذیاب
لغتنامه دهخدا
انذیاب . [ اِ ] (ع مص ) گداخته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گداختن (لازم ). (از یادداشت مؤلف ).
-
امز هلال
لغتنامه دهخدا
امز هلال . [ اِ زِ ] (ع مص ) واشدن و گشاده گردیدن ابر از هوا، گویند: امزهل السحاب ؛ اذا انکشف . (ناظم الاطباء). انقشاع . (از اقرب الموارد). کنار رفتن و پراکنده شدن ابر و باز شدن هوا. || گداخته شدن ابر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مقلوب «ازمهلال...
-
صلی
لغتنامه دهخدا
صلی . [ ص ُ لی ی ] (ع مص ) کشیدن گرمی آتش را. || کشیدن سختی چیزی را. || گداخته شدن به آتش . || درآمدن در آتش . (از اقرب الموارد).