کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
گاوماهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
گاوماهی
لغتنامه دهخدا
گاوماهی . (اِخ ) (افسانه ) گاوی که پای بر پشت ماهی دارد و زمین بر پشت گرفته . حیوانی است در افسانه هاگویند کره ٔ ارض بر پشت او ایستاده است : ز زخم سمش گاوماهی ستوه بجستن چوبرق و بهیکل چو کوه . فردوسی .و اگر بر زمین نگریستی تا پشت گاوماهی ملاحظه کردی ...
-
جستوجو در متن
-
اشتر
لغتنامه دهخدا
اشتر.[ اَ ت َ ] (اِخ ) ناحیه ای است میانه ٔ نهاوند و همدان . ابن فقیه گوید: در کوه نهاوند دو صورت است از برف ،یکی بشکل گاو و یکی بشکل ماهی و این دو طلسم است و در تابستان و زمستان بحال خود باقی و ظاهر و مشهور همه کس میباشد و هرگز آب نمیشود. گویند این ...
-
برفروختن
لغتنامه دهخدا
برفروختن . [ ب َ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) مخفف برافروختن .روشن کردن . مشتعل ساختن . شعله ور ساختن : هر آن شمعی که ایزد برفروزدهر آن کس پف کند سبلت بسوزد. بوشکور.ز نفطسیه چوبها برفروخت بفرمان یزدان چو هیزم بسوخت . فردوسی .برفروز آذر برزین که در این فصل شت...